زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

سلام به وبم خوش اومدید اینجا پاتوق نوشته ها و یادداشت هامه امیدوارم از نظراتتون بهرمندم کنید.

تفاوت یک فیلم خوب و یک فیلم بد اینجا مشخص می شود. اینجا که داستان فیلمنامه ات کش دار نباشد، طول نداشته باشد اما عرض داشته باشد.

ابد و یک روز تصویری نا پیدا از یک زندگی سخت را به تصویر می کشد با زوایایی که شاید هرگز مشابهش را نه دیده و نه هرگز به آن اندیشیده ایم. مشکلاتی که مخاطب را شوکه میکند. از ماجرای عطسه ای که کل خانواده سعی میکنند جلوی آن را بگیرند چرا که همه وجود مادر را به درد کشد تا داستان های دنباله دار مشکلات یک برادر مواد فروش...

در بطن داستان اما کل فیلم بر روی تصمیم سمیه می چرخد. اینکه آیا با یک افغانستانی ازدواج کند و از شر مشکلات خانه پر از مشکلاتشان راحت شود یا اینکه بماند...

و همین تصمیم است که رفتار اعضای خانواده را دچار تغییر می کند. فیلم با اینکه به شدت فضایی درام و واقع گرایانه دارد. اما کمتر از یک فیلم کمدی تلخ نیست. شما بار ها در حین دیدن فیلم لبخند می زنید از دسپاچگی های مسخره بازیگر ها، از رقص الکی خوشی وسط کوه مشکلات...

بهترین دیالوگ فیلم به نظر من از زبون شبنم مقدمی هست: جایی که می گه "تو این خونه همه میخان از روز بعد همه چی رو درست کنن اما فرداش که بیدار میشن یادشون میره" که یجورایی واسه کل ایران صدق میکنه.

بازی پیمان معادی یکی از نقاط قوت فیلمه که به هضم فیلم در روح و روان آدم کمک زیادی میکنه. یکی دیگه از دلایلی که من به این فیلم علاقه مند شدم تشابه سبکی و تاثیر پذیریش از اصغر فرهادیه در عین حالیکه تونسته تفاوت های خاص خودش رو خلق کنه.

ابد و یک روز یک حکم قضاییست غیر قابل عفو است که در آن متهم تا یک روز بعد از مرگش در زندان می ماند. این داستان در واقع حکم ابد و یک روز را برای همه اعضای این خانواده به تصویر میکشد به ویژه برای سمیه ای که حق انتخابی نسبی دارد.

این فیلم آنقدر خود را به داوران و مخاطبانش با جوایز مختلف اثبات شده که ارزش دیدنش را داشته باشد. به هر حال به قول یکی از دوستان ابد و یک روز فیلمیست که باید دید. همچنین باید منتظر کار های دیگری از سعید روستایی باشیم در این کار اولش که واقعا گل کاشته.


۰ نظر ۲۰ آذر ۹۵ ، ۰۳:۰۷
سین الف

نمیدونم شنیدم میگن امروز 27 ام آبان روز کتابفروشی هاست. هر چیزی که بهانه ای بشه که راجب کتاب حرف بزنیم رو دوست دارم چرا؟

مورگان فریمن در فیلم لوسی میگه: "بالاترین هدف از وجود ما انتقال تجربیاته و هدف بالاتری وجود نداره."

به برترین بودنش کاری ندارم و اینکه چقدر درسته جملش، اما چیزی که حقیقته اینه که انتقال تجربیات نسل های گذشته چیزی هست که ما رو به این جا رسونده و هر جا کمی و کاستی بوده یا باید به گذشته ها و تجربیات اونها مراجعه کنیم یا اینکه راه نرفته ای بوده که باید خودمون بریم و برای آیندگانمون ثبت کنیم.

کتاب ها در هر زمینه ای که باشن ماحصل یک محدوده خاصی از زمان نویسنده ( ولو 10 دقیقه) هستن که در اختیار ما قرار گرفتن و ما با خوندن اونها مثل اینکه اون زمان بالقوه کتاب ها به زندگیمون اضافه بشه. مثلا با خوندن کتاب دور دنیا در 80 روز هر چقدر هم که تخیلی باشه انگار که 80 روز به زندگی شما اضافه شده در این 80 روز تجربه های مختلفی داشتید با آدم های مختلفی آشنا شدید و حس و حال های متفاوتی رو تجربه کردید.

کتاب جامعه شناسی به زبان ساده دکتر صادق زیبا کلام رو به تازگی تموم کردم. و کتاب تولد اسرائیلش رو شروع کردم. اگه بخوام به طور خلاصه در این باره بگم در کتاب جامعه شناسی به زبان ساده حق مطلب رو ادا کرده و سرنوشت تفکرات و نقد و برسی های مدل خاص خودش رو درباره دورکهیم مارکس و وبر مطرح کرده. یکی از مطالب جنجالی کتاب برسی علم بودن یا نبودن علوم انسانی و مبحث علوم انسانی اسلامی ( مانند اقتصاد اسلامی) و غیره هستش.

در پشت جلد کتاب اومده:

پیچیدگی نظریات جامعه شناسانی چون دورکهایم ، مارکس ، وبر و ... هنگامی که با بیان پیچیده جملات ابهام بر انگیز و نارسای برخی شارحان همراه می شود.عامل مهمی خواهد بود در سخت فهم شدن این نظریات و طبعا گریزان شدن دانشجویان از مطالعه این نظریات. دکتر صادق زیبا کلام تلاش کرده است تا در این کتاب شرحی ساده همه فهم و به دور از پیچیدگی های مرسوم شارحان این نظریات را ارائه کند.

مطالعه این کتاب رو اگه جامعه شناسی خوندید و هیچی ازش نفهمیدید یا اینکه میخاید وارد فضاش بشید شدیدا توصیه میکنم.

به مناسبت هفته کتاب فروشی ها هم دوتا منو به بالا اضافه شدن:

کافه کتاب: لیستی از کتاب هایی که خوندم با رده بندی خودم و به امانت اونای که دسترسی دارن میتونن ازم بگیرنش یا اگه دو ستاره(**) بود میتونم معاوضه کنم با کتاب های دیگه ای

کافه فیلم: لیستس از فیلم هایی که دیدم به همراه سیستم رده بندی و امتیازیشون

۰ نظر ۲۷ آبان ۹۵ ، ۰۸:۱۹
سین الف

انسان: خداوندا من به عدالت تو شک دارم آخر چطور ممکن است که تو عادل باشی و جهان اینگونه باشد؟

خدا: چرا فکر میکنی من عادل نیستم؟

انسان : خدایا چرا من بیمار هستم و بسیاری در این جهان بیمار نیستند این عدالت نیست.
خدا: همه ی شمارا سالم و تندرست کردم دیگر چه؟
انسان: خدایا چرا من زشت هستم و انسان های دیگر زیبا تر از من؟
خدا: همه تان را زیبا کردم دیگر چه؟
انسان: خدایا من گرچه مانند همه زیبا و تندرستم اما من پول ندارم و دیگرانی هستند که ثروتمندند.
خدا: به همه تان ثروتی فراوان و برابر عطا نمودم آیا راضی میشوی؟
انسان: انسان های دیگر مهارت هایی دارند که استعداد ذاتی آنهاست خدایا چرا مهارت های من کم تر است؟
خدا: به همه تان مهارتی برابر ارزانی میکنم آیا راضی شدی که اکنون همه انسان ها با قیافه و مهارتی برابر از ثروت و سلامتی یکسانی برخوردارند؟
انسان : نه!
خدا : چرا چه چیزی دیگری میخاهی؟
انسان : گل ها زیبا تر از علف ها هستند و گوشت بدن ها از سنگ ها نرم ترند آنها باعث اختلاف می شوند
خدا: همه مواد عالم را از یک جنس و از یک درجه میسازم دیگر چه
انسان: برخی بزرگترند وبرخی کوچکتر این عدالت است؟
خدا: همه را به یک اندازه جمع میکنم 

و خدا همه هستی را در ذره ای جمع کرد ولی دیگر انسان نبود که از عدالت خدا ایراد بگیرد. خدا آن ذره را مجددا گشود تا زمین و آسمان دوباره شکل گیرد انسان نام آن روز را انفجار بزرگ(Big Bang) گذاشت. و گویی گفت و گوی دیروزش را با خدا فراموش کرده بود چرا که باز از عدالت خدا ایراد میگرفت.

و خدا با لبخند میگفت همین که تو وجود داری عدالت محض من است.

sin.alef

۰ نظر ۱۹ آبان ۹۵ ، ۱۱:۳۶
سین الف

چند سال پیش نشستم و برای خودم منشور عقایدی تدوین کردم. در آنجا خودم را در محدوده سه وطن سیاسی فرهنگی  دینی تعریف کرده بودم. با گسترش دامنه مطالعات در سالهای اخیر نظرم اندکی جامع تر شد و هر سه وطن را در یک وطن جمع کردم. سوال: اصلا چرا وطن مقدس است؟ پاسخ: انسان هستی خود را از موطن می گیرد. از عصاره هایش می خورد و می نوشد و از مردمانش می آموزد. این بذل و بخشش وطن در انسان عشق را بر می انگیزاند و مسئولیتی بر گردن او می نهد. انسانی که به وطن عشق نورزد و آن را هیچ بشمارد را مزدور گویند. مادر وطن است چرا که انسان را از شیره جانش بهره مند میکند و نخستین آداب انسان بودن را به انسان می آموزد. به همین خاطر در هر مرام و مسلکی که باشید توهین به مادر و بی وفایی نسبت به او جرمیست نابخشودنی.

مام میهن سرزمینی که مرا پرورد و به من آموخت و من به او عشق می ورزم و در قبالش مسئولیت دارم. به قهرمانان سرزمینم اقتدا میکنم که میگفتند میخواهند هفت دولت زیر پرچم ایران باشد. به مردان پر افتخارش میبالم بگذار رو سیاهی اش بماند برای کسانی که خیانت کردند. آنانکه به مام میهنم خدمت کردند تفاوتی ندارد از چه سلسله ای بوده اند. ناسیونالیسم ایرانی با نژادپرستی تفاوت دارد چون اصولا مساله نژاد در میان نیست. ناسیونالیسم ایرانی بر پایه فرهنگ، خاک و تاریخ است. به مناسبت هفتم آبان / 29 اکتبر سالروز گرامیداشت کوروش کبیر این متن رو منتشر میکنم هر چند از همین حالا میدونم به خاطر تصمیماتم در این حوزه مورد انتقاد قرار میگیرم. اما بیخیال جاویدان نام ایران جاویدان باد یاد مردان ایران به امید ایران بزرگ

دوست دارم بیشتر راجب ایران و تاریخش بخونم در زیر این پست اگه مایل هستید نظرتون رو بگید تا باهم برسی کنیم هر چی که هست اصن تاریخ ایران خوب تاریخ ایران بد هر چی سپاس

۳ نظر ۰۷ آبان ۹۵ ، ۰۸:۵۵
سین الف

یکی از اساتید فلسفه ام می گفت اقیانوس جای عجیبی است. زیر هر سنگش موجودی زندگانی می گذراند که تصورش را هم نمیتوانی بکنیچه شکلی است. دنیای اندیشه ها هم همینطور است. زیر جمجمه های مردم زیر این آسمان آبی فکر هاییست که نمیتوانی تصورش را هم بکنی. بخواهی نخواهی عصر انفجار اطلاعات است و شخصی سازی فکر ها جزوی از آن است.
مستندی راجب افغان های مقیم ایران می دیدم. یاد مساله های پراکنده ای افتادم که راجب آن ها در طول این سال ها شنیدم. دوستی مهربان و دانشمند داشتم که تبعه افغانستان بود وقتی پس از یک پروژه سخت از او خواستم در جشن پایانی آن در تبریز به ما بپیوندد پاسخی که شنیدم مانند برق سه فازی بود که مرا تکان داد. "متاسفم سعید؛ فکر نمی کنم اتباع افغان اجازه تردد و اقامت در استان شما رو داشته باشند." من درون خودم شرمنده شدم چرا باید قوانین کشورم چنین محدودیتی وضع میکرد...؟ مدت ها بعد با دوستانی آشنا شدم که معتقد بودند که افغان ها فرصت های اشتغال ایران را از بین برده اند و همگی باید از کشور خارج شوند. آنها متوجه این قضیه نبودند که اقتصاد فلج ایران است که نمیتواند از نیروی کار ارزان بهره ببرد وگرنه کشوری مانند آلمان در حال واردات نیروی کار به کشور شان هستند. دوستان پان ایرانیستم اما نظری جالب و متفاوت داشتند. آنها معتقد بودند سرزمین آریانا افغانستان بزرگ جزئی از تاریخ ایران است و باید به آن الحاق یابد. اوضاع منطقه طوری تغییر یافته که میتوان به الحاق تکه های جدا شده تاریخی ایران امید وار بود. این کشور گشایی نیست و حق ایرانی هاست که زیر پرچم واحدشان با فر ایزدی بر ملک کیانی حکم ورزند. این تئوری امروز یک ایراد بزرگ دارد. ما امروز در سیاست خودمان مانده ایم ، سیاست اغیار پیشکشمان :(

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۵ ، ۲۱:۳۸
سین الف

تصور میکنم زندگی کردن بدون اینکه به خودت فرصت فکر کردن بدی یه سبک خیلی آسونه. غذا میخوری میخابی  سر کار میری و سرگرمیاتو دنبال میکنی. و این می شه اکوسیستم زندگیت. من اما هیچ وقت نتونستم به این اکوسیستم عادت کنم و مثل یه ماهی که تلاش میکرد راه دریا رو پیدا کنه خودم رو به هر مسیری مینداختم. زندگی گذشتم رو که مرور میکنم می بینم تفکرات زیادی بوده که مدت ها در گیری ذهنیم بوده و ساعت ها وقتم رو بهش اختصاص میدادم اما امروزه میبینم ارزشش رو نداشتن و کاش کار های مفید تری در اون روز ها انجام میدادم. امروزه می فهمم که کلی مباحث انسانی تر هست که توجه به اونها شاید بتونه یک قدم کوچیک باشه برای رسیدن به اتوپیا. امروزه میفهمم حتی همراهی با یه تیم حمایت از حیوانات مثل آوینا می ارزه به صد ها تفکر مسخره ای که ممکنه داشته باشی. یکی از اون تفکرات نازیسم و طرفداری از هیتلر بود. وقتی اندیشه ای به صورت پارادایم در دنیا وجود داره شنا خلاف جریان مسیرش نه مفهومی داره و نه منفعتی. دنیا هیتلر رو به عنوان یک جنایتکار جنگی میشناسه  چرا؟ جوابش سادست چون اون بازنده جنگ بود. هزاران جنایت بزرگتر توسط دشمنان هیتلر انجام شد اما هیچ کس صداش هم در نیومد اما این باعث نمیشه شما یه نئونازی بشی و بخای از هیتلر تمجید کنی. هیچ کس در زندگیش بدون اشتباه نبوده و انسان دانا باید به همه چیز با دیدی نسبیت گرا نگاه کنه. هیتلر یک سیاستمدار زبده بود و به سرعت تونست از طرق فن بیان از طریق حزبی خودش رو به رده های بالای کشورش نزدیک کنه .حالا این فرد کسی باشه که دستور هولوکاست رو صادر کرده یا نه حتما نکات آموزنده ای برای یک خبرنگار برای یک سیاستمدار و برای یک انسان امروزی داره کافیه تا با شناخت نکات مثبت و آموزنده شخصیت ها و افراد رو به کار بگیریم. در این پارگراف به عبارتی خواستم نظرم رو در مورد هیتلر و سیستم هایی مثل پان ترکیسم و... که روزگاری طرفدار و حامیشون بودم اعلام کنم تا کسی نتونه در آینده منو به داشتن این تفکرات متهم کنه. در واقع استناد به گذشته ای که در حال تغییر بودم از دید من مردوده.

۰ نظر ۲۶ مهر ۹۵ ، ۱۴:۲۴
سین الف

راستش را بخواهی از اسباب کشی متنفرم. گرچه عاشق تنوع و تجربه چیز های جدید هستم اما وقتی مجبور میشوم همه کتاب ها و اسباب رو داخل کارتون بریزم و چند روز هی به این طرف و آن طرف جا به جا کنم تا دوباره بچینمشان... راستش آدم سرسام می گیرد.
خانه جدیدمان را خوش یمن میدانم. خیابان مولانا مجتمع مولانا مگر کسی هست که عاشق مولانا باشد و از این آدرس خوشش نیاید. چند روزی در گیری های فکری حول جابجایی پروژه و دانشگاه و کار ذهنم را کاملا مشغول خود کرده احتمالا تا مدتی درون خودم باشم و به اینترنت هم نیایم. فعلا تا بعد

۲ نظر ۲۶ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۱۲
سین الف

هشدار: این فیلم ممکن است شمارا میخکوب کند بخنداند و به بغض بکشاند.
اگر بخواهیم یک جمله در مورد اصغر فرهادی بگوییم این است که وی حرفی برای گفتن دارد. فرهادی در گیر کلیشه و روزمرگی نمی شود و همین سبب می شود که با شوق و ذوق منتظر آثار بعدی اش باشیم. فرهادی بند بازی را بلد است. فیلم هایش عمدتا روی خطوطی حرکت میکنند که هیچ فیلم سازی جرعت اقدامش را ندارد و توأمان خطوط قرمز داخلی را هم رعایت میکند. فیلمش مخاطب عام است و تاثیراتش را در عمق افکار مخاطب خویش می نشاند. در مورد داستان فیلم چیزی نمیگویم چون حتما هر کسی که نام سینما را هم شنیده باید خودش آن را ببیند. بازیگران قدرتمند آن شهاب حسینی و ترانه علیدوستی به طور کامل احساسات را منتقل کرده اند. و پایان بندی فوق العاده فیلم در لحظات اوج باعث می شود که سالن  سینما یکپارچه کف بزنند.

نام فیلم از کتاب توماس میلر به عاریت گرفته شده کتابی که تئاتر آن در جریان فیلم هم نمایش داده می شود. همزمان با این فیلم به مقوله تئاتر و نمایشنامه خوانی هم علاقه مند شدم. اما ابعاد این فیلم چنان سنگین بود که به این زودی نباید برای آن نقد می نوشتم باید منتظر می ماندم تا بیشتر هضم شود.
نکته جالب دیگر طلسم من و سینما بود که شکسته شد.
پرده اول : فیلم محمد رسول الله سینما 29 نشد
پرده دو: فیلم محمد رسول الله سینما ناجی نشد
پرده سوم: فیلم محمد رسول الله سینما ناجی نشد
پرده چهارم فیلم محمد رسول الله حق پخش انحصاری دانشگاه نشد
پرده پنجم فروشنده سینما ناجی بعلت برنامه اداره ارشاد نشد
پرده ششم فروشنده سینما ناجی سانس پر شد نشد
در اینجا بود که فشار هایم چپ و راست شدند فرشید کلاسش را کنسل کرد و برای سانس سه ساعت بعد بلیط گرفتیم و در حیاط سینما منتظر ماندیم تا این طلسم را بشکنیم 
پرده هفتم:
بلیط در دست ده دقیقه از زمان شروع سانس گذشته من رو به فرشید: مطمئنم الان باز یه دبه ای در میارن.
اما ناگهان درها باز شد و طلسم شکست :)

۱ نظر ۲۴ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۲
سین الف

دانستن اینکه چند دلفین مهمان تبریزی هاست برای شهروندان تبریز کار سختی نبود. چرا که همه تلوزیون های شهری تبریز و حجم بالای تبلیغات چندین مدت است که نشان از افتتاح یک دلفیناریوم در تبریز را میداد. برایم عجیب بود که چرا این اقدام در سکوت جوامع حمایت از حیوانات روی داد اما وقتی دقت کردم دیدم خود من مدت هاست میخاستم چیزی راجبش بنویسم و پشت گوش می انداختم. 

تبریز با انتخاب شدنش به عنوان پایتخت گردشگری کشور های جهان اسلام ، محل برگزاری اولین نشست گردشگری کشور های آسیایی و همینطور صفت هایی مانند جهانشهر و توسعه یافته ترین شهر ایران به سمت توسعه شهری سرعتی پر شتاب گرفته است.در سال های اخیر هم خبر های خوشی در زمینه حیوانات از شهرم میشنیدم. آشیانه حیوانات شهری ، ممنوعیت سیرک حیوانات و افتتاح یکی از اولین پردیس های حیوانات شهری در تبریز همگی خبری خوش بودند برای تبریزی های با فرهنگ. اما اینبار هیچ صدایی از کسی در نیامد. دلفیناریوم تبریز که پس از کیش و تهران از پیشتازان اسارت حیوانات بود زیر پرچم تفریحات شهری پای به تبریز گشود. تفریحاتی که با قیمت های سر سام آور 50 هزار تومنی اش معلوم بود که برای قشر بالای شهر و صرفا جهت بهره برداری اقتصادی ایجاد شده. به هر حال یا ایجاد سیر مثبت در تبریز اجازه ندهیم با عقب گرد های اقتصادی بعضی مسئولین در مورد پروژه های ضد حیوانات تبریز باز به جرگه شهر های شکنجه گر حیوانات باز گردد فلذا با محکومیت شدید اللحن این اقدام در تبریز خواستار رسیدگی مسئولین به اسارتگاه های حیوانات در باغ پرندگان باغلار باغی و جمع آوری دلفیناریوم آن شوند.

قسمتی از نامه انجمن ها و سمن های اصفهان به شهرداری اصفهان
گوشه ای از ایرادات وارده به دلفیناریوم ها به این شرح است:
- دلفینها در محیط طبیعی بین 40 تا 50 و گاهاً تا 90 سال عمر می کنند. این زمان در دلفیناریوم و در بهترین حالت به 20-25 سال میرسد. بیماریهای شایع در این محیط کوچک شامل عوارض پوستی ناشی از کلر محلول در آب، استرس و افسردگی به حدی که به خودکشی دلفین می انجامد.
- پارکهای دلفین عامل اصلی قتل عام دلفینها در تایجی ژاپن هستند. فیلم مستند The Cove توضیح کاملی بر این ماجراست و بصورت مستند از این قتل عام و پشت پرده آن رونمائی شده است. دراین فیلم که جایزه اسکار را نیز نصیب تولید کنندگان خود کرده و عمده صحنه ها بصورت مخفیانه تصویر برداری و مستند سازی شده است، به وضوح نمایش میدهد که چگونه در ژاپن خانواده های دلفین در فصل مهاجرت توسط قایقهای ژاپنی به سمت مسیر بن بستی که با تورهای ماهیگیری احاطه شده اند رانده شده، دلفینهای جوان و خوش قیافه زنده گیری شده و به دلفیناریوم ها فروخته میشوند و بقیه گروه به وحشیانه ترین روش قتل عام و گوشت آنها به بازار ارسال می شود.   
- هر سال، بیش از 20 هزار دلفین و نهنگ در تایجی ژاپن برای اجرای نمایش در دلفیناریوم ها زنده گیری می شود که بسیاری از آنها در مراحل شکار، نگهداری و انتقال می میرند.
- غیر ممکن است که یک دلفین بتواند زندگی مناسبی را در اسارت سپری کند. شرایط اسارت هیچ شباهتی با زندگی دلفینها در طبیعت ندارد. در طبیعت آنها صدها کیلومتر در روز به دنبال طعمه های خود شنا میکنند ولی در پارکهای دلفین هیچ گزینه ای به غیر از خوردن ماهیهای مرده و شنا کردن در دایره بی پایان استخر اسارت خود ندارند.
اینها تنها بخشی از ظلمی است که در پس پرده دلفیناریوم ها به این موجودات بی پناه تحمیل می شود. ملاحظه کردید سالانه 20 هزار دلفین در نسل کشی دلفین ها در تایجی قتل عام می شوند، به شکلی که آب خلیج قرمز رنگ می شود. اینک شنیده می شود اصفهان، پایتخت فرهنگی کشوری که آرامگاه ضامن آهو در آن وجود دارد قصد دارد در این نسل کشی شریک شود.

۲ نظر ۲۳ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۱۴
سین الف

به مناسبت دهمین سال پرواز انوشه انصاری به اسکای لب در 23 شهرویور 85:
انوشه انصاری از معدود ایرانی هاییست که آرزو را درون خود نکشت و سعی کرد درست مثل یک کودک به آرمان خود بیندیشد و برای رسیدن به آرزویش روز های سختی را تحمل کرد. زندگی اون پر از فراز و نشیب هایی است که انسان را به راحتی از پا در می آورد اما انوشه از پا نمی افتد.
برای اینکه زندگی اش را بهتر بشناسید کتاب رویای من را بخوانید.(میتونید برای آشنایی بیشتر با این کتاب نقد من رو بر این کتاب بخونید.)
امروز انوشه را که در آستانه ی پنجاه سالگی به آموزش و توسعه علم و انگیزه میان دانش آموزان کم توان سراسر جهان مشغول است را نه به عنوان 
نخستین فضانورد ایرانی
نخستین فضانورد زن مسلمان
نخستین فضانورد توریسم فضایی
و بسیار نخستین های دیگر

که به عنوان "مادر آرزو های بچه های ایران" میشناسم.

کودکان ایرانی امروزه با نگاه به این دختر ایران نگاهی دیگر به آرزو های خود می اندازند. انوشه آرزو های بچه های ایران را بزرگ تر کرد. انوشه به تنهایی مرز های باور را تکان داد. و به بچه های ایران یاد داد که ذهنشان را بزرگتر از آرزو های کوچک روزمره پرواز دهند حتی اگر آرزویشان رفتن به فضایی باشد که یک نفر از میان میلیارد ها نفر برای رفتن به آنجا انتخاب شود. از این بابت از انوشه مچکریم و امیدواریم در آینده انوشه های ایران نام سرزمین کهنمون رو هر جا که افتخاری جهانی هست بر سر زبان ها بیندازه.

به همین مناسبت یادداشت وی رو در سفر به اورشلیم رو منتشر میکنم امیدوارم خوشتون بیاد نظرتون رو در این باره واسم بفرستید ممنون.

۰ نظر ۲۲ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۵۹
سین الف