بالاخره بعد از مدت ها یک کتاب تمام کردم و فرصتی شد که به این بهانه سری به وبلاگم بزنم و دلتنگی هایم را کم کنم. البته در طول این مدت هم کتاب میخواندم اما عادت بد موازی خوانی ام باعث میشود که تعداد بیشتری کتاب را در مدت بلند تری بخوانم و تمام کنم. کیمیا خاتون اما برایم آنقدر جذاب بود که در مدت کوتاهی خواندمش. وقتی تمامش کردم حس کرختی کردم. سری به نقد های آن زدم.بقیه هم گویا انتظارات دیگری از خواندن این کتاب داشتند.
درست می فرمایید بنده هم بی من مرو را خواندم هم قسمت های مقالات شمس که مربوط به کیمیا بود
شمس میگه که قبل از طلاق مهریه کیمیارو داده و حتی اعتقادش اینه که هنوز این پولها از حق زنی که یک شب بهش خدمت بکنه کمتره حتی میگه:
آن کیمیا بر من دختر آمد. و به وقت آن (عشق بازی)آن همه شیوه و صنعت از کجا بودش؟ روزان(روزها)همه بدخویها بکردی(بداخلاقی می کرد)و شب چو به جامه خواب درآمدی عجب بودی!خدایش بیامرزد چندان خوشی ها به ما داد..
ازین قسمت مشخص میشه که این دختر اولا باکره بوده
دوما بداخلاق بوره
سوما رغبت زیادی برای برقراری ارتباط جنسی با همسرش،(شمس)داشته
پس به زور زنش نشده
که شمس در جواب این رغبت ها میگه:
...اگر مرا میل آن بودی، غلامی بخریدمی...
و اینکه کسی اگر کسی رو کتک بزنه و بکشه قطعا نمیگه خدا بیامرزدش به ما خوشی ها داد!و بعد این حرف رو بنویسن
چندبار هم از به قاضی رفتن و مهریه دادن پیش از طلاق میگه :
پریر(پریروز)کسی به طریق غمخوارگی می گفت که دیدی چه کردند؟
گفتم چه؟
گفت تورا به قاضی بردند و مهر سِتُدَند و در این شهر کدام زن است که مهر ستده است به پیشین؟(قبل از طلاق مهریه گرفته)
گفتم:(شمس میگه گفتم)آنچه محمل دارد که یک ساعت خدمت او برابر هزار درم هنوز دون آن باشد..
و جایی میگه:
مرا این دامنگیر شد که عورت(زن) را دل در پی من بود...
پس خود کیمیا بهش علاقه مند شده بوده گرچه مولانا به شمس اصرار می کرده که ازدواج کنه چون تنها بوده و حتی در حجره ای بیرون از خونه مولانا در کاروانسرا زندگی می کرده
اما نه این به زور کسی رو به شمس بده!
چطور مولانایی که به پسرش بارها نامه می نویسه و میگه همسر و فرزندانت رو امانت خدا بدون و باهاشون درست برخورد کن و عروسش رو شاهزاده ما و نور دیده ما در نامه ای در مکتوبات خطاب می کنه می تونسته همچین کاری بکنه؟
افلاکی هم ۱۱۰ سال بعد مولانا و فقط برای کسب قدرت نوشته شده و پر از اوهام مختلف ولی تو این کتاب تخیلی هم اثری از کتک نیست و میخواد بگه شمس چون بدون اجازش کاری انجام شده با یک نگاه به کیمیا گردنش خشک شده!
تمامش برای کرامت بستن به شمسه
و الا خانم قدس که طبق گفته های غلامرضا خاکی قسمت های مقالات رو که مربوط به کیمیا بوده رو ندیدن چطور از کتابشون که پر از اوهام هست به عنوان منبع تاریخی ذکر می کنن؟
درحالی در تقدیم نامه نوشتن:
تقدیم به مادرم که به جای لالایی برایمان مثنوی می خواند!
چطور آدم لالایی بچگی اش مثنوی باشد و بعد با خیالاتش که هیچ سندی ندارد موازین اخلاقی را کنار بگذارد و با مشتی اوهام آبروی شمس و مولانایی را بریزد که افکارشان لالایی بچگی هایش بوده!
در ۸۰۰ سال پیش هم ازدواج دختر جوان با مردی سالخورده موردی نداشته و به گفته بعضی شمس قیافه و خلق و خویی جذاب داشته
اگر دقت کنید واژه یوسف پر تکرار ترین کلمه دیوان شمس هست!
و نمیتواند بی دلیل باشد
حداقل در آن زمان در آن دوران وحشتناک حق طلاق با زن بوده و حتی با وجود این مهریه راهم قبل طلاق گرفته!
ولی شما امروزه هم نگاه کنی اگر زنی درخواست طلاق بکند باید حتی از جهازش هم بگذرد!
بنده خودم زن هستم ولی دلیلی نمیبینم با عقاید ذوق و شوقی و شلوغ کن فمینیستی و با دروغ برای شهرت خودم کسی را به گند بکشم
تا غربیان خوب از او بهره ببرند!
نمیدانم چه کسی به این رمان ها که به قول آقای شهبازی فرق سلطان ولد و بهاءالدین ولد در آن معلوم نیست اجازه چاپ بدهد!
هرکی یه سلیقه ای داره ولی خوب به دو دلیل این آلبوم رو دیروز گرفتم:
1. من از سبک چاوشی خوشم میاد
2. این آلبوم پر از اشعار حضرت مولاناس
شعر امیر بی گزند و شعر چنگیز رو توصیه میکنم
فقط حکمش چیه آدم آلبومو بخره بعد چون آلبوم قفل شده هست بیاد دانلود کنه برا زدن تو موبایلو ماشین و اینا
متن شعر:
عجب سروی عجب ماهی عجب یاقوت و مرجانی
عجب جسمی عجب عقلی عجب عشقی عجب جانی
عجب لطف بهاری تو عجب میر شکاری تو
در آن غمزه چه داری تو به زیر لب چه می خوانی
عجب حلوای قندی تو امیر بی گزندی تو
عجب ماه بلندی تو که گردون رو بگردانی
تویی کامل منم ناقص تویی خالص منم مخلص
تویی صور و منم راقص من اصفل تو معلایی
عجب حلوای قندی تو امیر بی گزندی تو
عجب ماه بلندی تو که گردون رو بگردانی
♫♫♫
به هر چیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد
چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی
مروح کن دل و جان را دل تنگ پریشان را
گلستان ساز زندان را بر این ارواح زندانی
عجب حلوای قندی تو امیر بی گزندی تو
عجب ماه بلندی تو که گردون رو بگردانی
عجب حلوای قندی تو امیر بی گزندی تو
عجب ماه بلندی تو که گردون رو بگردانی
جنگ هفتادو دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
حدیث هفتادو سه فرقه اسلام را شاید شنیده باشید. برخی میگویند پیامبر هفتادو سه هزار گفته اما راویان چون برایشان سخت بود باور اینکه امت واحده به هفتادو سه هزار فرقه تقسیم شود آنرا کمتر نقل کردند. امروزه اما شاید بتوان هفتادو سه میلیون فرقه را هم یافت. شخصی شدن دین در سایه سکولاریسم پنهانی که بر جوامع اسلامی مستولی شده باعث شده هر کس جهان بینی خاص خود را در باره خدا دین و آخرت داشته باشد. در کوچه و بازار با مردم که سخن میگویی این را مشهود میبینی یکی میگوید خدا که ما را برای عذاب نیافریده هر کاری دوست دارید بکیند دیگری میگوید خدا درست پیامبر درست ایمه درست اما مسلمان های حالا یکیشان هم درست نیستند.
اینها مردمند برای بعضیشان تفاوتی نمیکند که به کدامین دین باشند. برای بعضیشان فکرشان فقط فکرشان است و عملشان آنچه از پدرانشان یاد گرفته اند.
اما خواص آنانکه به آنچه می اندیشند لباس مرکب پوشانده و بر رفاتر سفید جاری نموده اند.تعدادشان قطعا از 73 هزار هم بیشتر است با انواع تنوع ها.
آنقدر متنوع که کرانه های بالا و پایین آن به سختی دیده می شود.
از اسلام رحمانی مولانا بگیر تا اسلام اقتدار گرایانه ی داعش...
با اکثر پیروان این فرقهها که سخن گفتم گرچه در راه و منش و روش با یکدیگر اختلاف داشتند اما همگی در یک چیز اتحاد داشتند. و آن این بود که همگی خود را پیرو حقیقت و سایرین را گمراه می دانستند.
راه چاره چیست ؟
هر
راه آن هرچه باشد پیوستن به الحاد نیست. الحاد از آب گل آلود جنگ های داخلی اسلام حد اکثر استفاده را برد و امروزه کم نیستند آتئیست ها امروزه مشت های با تمام توان بر پیکره اسلام فرود آورده اند.
یک سوال آنانکه امروز علیه اسلام می تازند از اسلام چه میدانند. آیا هرگز قرآن پارسی مثنوی معنوی را ورق زده اند
تفکری که من تا طلوع فجر بر آن خواهم بود نسبیت گراییست هر کسی که خود را حق میداند تلالویی از حقیقت در او هست ولی در باطل غوطه ور باشد. آمیختن حق و باطل حقیقت را باطل نمیکند اما مبارزه به سبک امروز حقیقت را با باطل یکجا می سوزاند. بیایید کمی خودمان را جای خدا بگذاریم و از آن بالا به خودمان نگاه کنیم عراق سوریه یمن طالبان افغانستان و...ایران حتی
خدایا حالمان خوب است ولی تو باور نکن