امسال هم به هر نحوی بود ته کشید و رفت امسال زیاد تفاوتی با پارسال و پیارسال نداشت در واقع سالهای کارشناسی برای خیلی از دانشجو ها مث هم میگذرن. متاسفانه البته حدیثی بود از یکی از معصومین که میگفت اگه دوتا از روز های عمرتون شبیه هم باشن ضرر کردید حالا منو خیلی از همسن و سال هام رو ببینید که سه چهارسالمون شبیه همه. نباید بزارم تو برهه های دیگه ی زندگیم این اتفاق تکرار بشه. سال 94 تصمیمای خوبی گرفتم تو یه سری کلاس های آنلاین موفقیت شرکت کردم و و کلی اهداف و برنامه نوشتم اما خیلی کم عمل کردم بهشون امیدوارم که در سال نو بتونم تاکتیکی تر و عملیاتی تر وارد عرصه بشم و اقدام کنم. امسال تابستون کار کردم و تهش تصادف کردم و سه ماه رانندگی زیر شلاق آفتاب کشک. امسال بهمن رفتیم مشهد امسال کلی از دوستام فارغ التحصیل شدن و تنها شدم تو دانشگاه امسال سال آخری شدم و به قول معین "همه رفتن کسی دور و برم نیسن..." امسال با ایسنا همکاری مو شروع کردم . خلاصه سال بهتری بود نسبت به 93 اما 95...
95 خیلی با این سالها فرق داره. کنکور ارشد اردیبهشت و فارغ التحصیلی سربازی یا یه دانشگاه برای تحصیلات عالی و کار آموزی سه تا اتفاق مهمیه که سال 95 رو واسم خیلی متمایز میکنه. بیخیال شم از خودم... 1395 سالیه که دور دوم انتخابات مجلس انجام میشه و مجلس جدید به راه میفته امیدوارم که هر چی که قراره بشه اوضاع کشور کمی بهتر شه امیدوارم سال بعد این موقع اگه زنده بودم و داشتم همچین متنی مینوشتم بنویسم خدارو شکر امسال پر بود از خبرای خوب.
امیدورام سال 95 هیچ زندانی دور از خانواده اش نمونه!
امیدوارم اوضاع اقتصادی بابا ها خوب بشه!
امیدوارم هیچ مادری به خاطر جنگ و قتل و تروریسم به سوگ عزیزاش نشینه!
امیدوارم همونطور که آشوب ها یهویی تو دنیا ایجاد شدن یهویی هم برچیده بشن!
امیدوارم زندگی بهتر بشه خلاصه...
و اما ... اینم عیدی من به شما دوستای خوبم آهنگ قشنگی از حجت اشرف زاده به نام ماه و ماهی
لینک دانلود به دلیل رعایت حقوق تولید کننده اثر حذف شد
میتونید این آهنگ رو به صورت قانونی از سایت زیر تهیه کنید.
http://beeptunes.com/
تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی..
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی!
آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی..
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی!
ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار!
هشدار! که آرامش ما را نخراشی..
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم!
اندوه بزرگی ست چه باشی.. چه نباشی..
این نامه به مناسبت فارغ التحصیلی تلخ بچه های معدن 90 نگاشته می شود.
سلام راستش نامه ام قبل از آنکه درد دل باشد شکواییه ای است به خودتان به قول یکی از مقامات ارشد دانشگاه مگر فکر کرده اید کجا دارید درس میخوانید. به راستی شما فکر می کنید در کجا درس میخوانید در آکسفورد...
البته شاید فکر نمیکردید که در کجا درس میخواندید شاید نمیدانستید که اینجا ایران است همه چیزش سیاست زده از والیبالش گرفته تا یک مراسم فارغ التحصیلی کوچک در دانشگاه مسئولینش به قول "خیلی ممنون" ها همیشه مسئولند حتی در مراسم عروسی خودشان کارت پرسنلی خودشان را سوراخ میکنند و جامعه اش همان جامعه غم باری است که جرعت دیدن شادی را در میان خود ندارد به راستی که شما حساب نکرده بودید بعد چهار سال تلاش نتوانید لا اقل یک عکس با لباس دور همی باهم بگیرید بروید از فرداست که صبح آرزویتان بدمد از فردا شما هم می شوید یکی از همین آقایان ولی قول بدهید شما که مسئول شدید اینگونه نباشید. بذر شادی را بکارید به هر بهانه ای اگر نتوانستید بذر شادی را بکارید لا اقل مانعی در برابر شادی دیگران نباشید. به قول یکی از اساتیدتان که میگفت اگر در معدنی سود سر به سر آمد معدن را تعطیل نکنید آن معدن اگر برای شما نان ندارد برای کارگر هایی که آنجا کار میکنند روغن دارد. لا اقل نان آنها را نبرید نان هیچکس را نبرید. قصدم نصیحت نیست ولی میسوزم وقتی میبینم فارغ التحصیل های دیروز اینگونه شدند و میترسم از اینکه فارغ التحصیل های امروز و فردا هم آنگونه شوند و به هر حال امید که آنگونه نشوید...
دوست دارتان سینالف