زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

سلام به وبم خوش اومدید اینجا پاتوق نوشته ها و یادداشت هامه امیدوارم از نظراتتون بهرمندم کنید.

۷۶ مطلب با موضوع «یادداشت های گاه به گاه» ثبت شده است

تصور میکنم زندگی کردن بدون اینکه به خودت فرصت فکر کردن بدی یه سبک خیلی آسونه. غذا میخوری میخابی  سر کار میری و سرگرمیاتو دنبال میکنی. و این می شه اکوسیستم زندگیت. من اما هیچ وقت نتونستم به این اکوسیستم عادت کنم و مثل یه ماهی که تلاش میکرد راه دریا رو پیدا کنه خودم رو به هر مسیری مینداختم. زندگی گذشتم رو که مرور میکنم می بینم تفکرات زیادی بوده که مدت ها در گیری ذهنیم بوده و ساعت ها وقتم رو بهش اختصاص میدادم اما امروزه میبینم ارزشش رو نداشتن و کاش کار های مفید تری در اون روز ها انجام میدادم. امروزه می فهمم که کلی مباحث انسانی تر هست که توجه به اونها شاید بتونه یک قدم کوچیک باشه برای رسیدن به اتوپیا. امروزه میفهمم حتی همراهی با یه تیم حمایت از حیوانات مثل آوینا می ارزه به صد ها تفکر مسخره ای که ممکنه داشته باشی. یکی از اون تفکرات نازیسم و طرفداری از هیتلر بود. وقتی اندیشه ای به صورت پارادایم در دنیا وجود داره شنا خلاف جریان مسیرش نه مفهومی داره و نه منفعتی. دنیا هیتلر رو به عنوان یک جنایتکار جنگی میشناسه  چرا؟ جوابش سادست چون اون بازنده جنگ بود. هزاران جنایت بزرگتر توسط دشمنان هیتلر انجام شد اما هیچ کس صداش هم در نیومد اما این باعث نمیشه شما یه نئونازی بشی و بخای از هیتلر تمجید کنی. هیچ کس در زندگیش بدون اشتباه نبوده و انسان دانا باید به همه چیز با دیدی نسبیت گرا نگاه کنه. هیتلر یک سیاستمدار زبده بود و به سرعت تونست از طرق فن بیان از طریق حزبی خودش رو به رده های بالای کشورش نزدیک کنه .حالا این فرد کسی باشه که دستور هولوکاست رو صادر کرده یا نه حتما نکات آموزنده ای برای یک خبرنگار برای یک سیاستمدار و برای یک انسان امروزی داره کافیه تا با شناخت نکات مثبت و آموزنده شخصیت ها و افراد رو به کار بگیریم. در این پارگراف به عبارتی خواستم نظرم رو در مورد هیتلر و سیستم هایی مثل پان ترکیسم و... که روزگاری طرفدار و حامیشون بودم اعلام کنم تا کسی نتونه در آینده منو به داشتن این تفکرات متهم کنه. در واقع استناد به گذشته ای که در حال تغییر بودم از دید من مردوده.

۰ نظر ۲۶ مهر ۹۵ ، ۱۴:۲۴
سین الف

راستش را بخواهی از اسباب کشی متنفرم. گرچه عاشق تنوع و تجربه چیز های جدید هستم اما وقتی مجبور میشوم همه کتاب ها و اسباب رو داخل کارتون بریزم و چند روز هی به این طرف و آن طرف جا به جا کنم تا دوباره بچینمشان... راستش آدم سرسام می گیرد.
خانه جدیدمان را خوش یمن میدانم. خیابان مولانا مجتمع مولانا مگر کسی هست که عاشق مولانا باشد و از این آدرس خوشش نیاید. چند روزی در گیری های فکری حول جابجایی پروژه و دانشگاه و کار ذهنم را کاملا مشغول خود کرده احتمالا تا مدتی درون خودم باشم و به اینترنت هم نیایم. فعلا تا بعد

۲ نظر ۲۶ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۱۲
سین الف

دانستن اینکه چند دلفین مهمان تبریزی هاست برای شهروندان تبریز کار سختی نبود. چرا که همه تلوزیون های شهری تبریز و حجم بالای تبلیغات چندین مدت است که نشان از افتتاح یک دلفیناریوم در تبریز را میداد. برایم عجیب بود که چرا این اقدام در سکوت جوامع حمایت از حیوانات روی داد اما وقتی دقت کردم دیدم خود من مدت هاست میخاستم چیزی راجبش بنویسم و پشت گوش می انداختم. 

تبریز با انتخاب شدنش به عنوان پایتخت گردشگری کشور های جهان اسلام ، محل برگزاری اولین نشست گردشگری کشور های آسیایی و همینطور صفت هایی مانند جهانشهر و توسعه یافته ترین شهر ایران به سمت توسعه شهری سرعتی پر شتاب گرفته است.در سال های اخیر هم خبر های خوشی در زمینه حیوانات از شهرم میشنیدم. آشیانه حیوانات شهری ، ممنوعیت سیرک حیوانات و افتتاح یکی از اولین پردیس های حیوانات شهری در تبریز همگی خبری خوش بودند برای تبریزی های با فرهنگ. اما اینبار هیچ صدایی از کسی در نیامد. دلفیناریوم تبریز که پس از کیش و تهران از پیشتازان اسارت حیوانات بود زیر پرچم تفریحات شهری پای به تبریز گشود. تفریحاتی که با قیمت های سر سام آور 50 هزار تومنی اش معلوم بود که برای قشر بالای شهر و صرفا جهت بهره برداری اقتصادی ایجاد شده. به هر حال یا ایجاد سیر مثبت در تبریز اجازه ندهیم با عقب گرد های اقتصادی بعضی مسئولین در مورد پروژه های ضد حیوانات تبریز باز به جرگه شهر های شکنجه گر حیوانات باز گردد فلذا با محکومیت شدید اللحن این اقدام در تبریز خواستار رسیدگی مسئولین به اسارتگاه های حیوانات در باغ پرندگان باغلار باغی و جمع آوری دلفیناریوم آن شوند.

قسمتی از نامه انجمن ها و سمن های اصفهان به شهرداری اصفهان
گوشه ای از ایرادات وارده به دلفیناریوم ها به این شرح است:
- دلفینها در محیط طبیعی بین 40 تا 50 و گاهاً تا 90 سال عمر می کنند. این زمان در دلفیناریوم و در بهترین حالت به 20-25 سال میرسد. بیماریهای شایع در این محیط کوچک شامل عوارض پوستی ناشی از کلر محلول در آب، استرس و افسردگی به حدی که به خودکشی دلفین می انجامد.
- پارکهای دلفین عامل اصلی قتل عام دلفینها در تایجی ژاپن هستند. فیلم مستند The Cove توضیح کاملی بر این ماجراست و بصورت مستند از این قتل عام و پشت پرده آن رونمائی شده است. دراین فیلم که جایزه اسکار را نیز نصیب تولید کنندگان خود کرده و عمده صحنه ها بصورت مخفیانه تصویر برداری و مستند سازی شده است، به وضوح نمایش میدهد که چگونه در ژاپن خانواده های دلفین در فصل مهاجرت توسط قایقهای ژاپنی به سمت مسیر بن بستی که با تورهای ماهیگیری احاطه شده اند رانده شده، دلفینهای جوان و خوش قیافه زنده گیری شده و به دلفیناریوم ها فروخته میشوند و بقیه گروه به وحشیانه ترین روش قتل عام و گوشت آنها به بازار ارسال می شود.   
- هر سال، بیش از 20 هزار دلفین و نهنگ در تایجی ژاپن برای اجرای نمایش در دلفیناریوم ها زنده گیری می شود که بسیاری از آنها در مراحل شکار، نگهداری و انتقال می میرند.
- غیر ممکن است که یک دلفین بتواند زندگی مناسبی را در اسارت سپری کند. شرایط اسارت هیچ شباهتی با زندگی دلفینها در طبیعت ندارد. در طبیعت آنها صدها کیلومتر در روز به دنبال طعمه های خود شنا میکنند ولی در پارکهای دلفین هیچ گزینه ای به غیر از خوردن ماهیهای مرده و شنا کردن در دایره بی پایان استخر اسارت خود ندارند.
اینها تنها بخشی از ظلمی است که در پس پرده دلفیناریوم ها به این موجودات بی پناه تحمیل می شود. ملاحظه کردید سالانه 20 هزار دلفین در نسل کشی دلفین ها در تایجی قتل عام می شوند، به شکلی که آب خلیج قرمز رنگ می شود. اینک شنیده می شود اصفهان، پایتخت فرهنگی کشوری که آرامگاه ضامن آهو در آن وجود دارد قصد دارد در این نسل کشی شریک شود.

۲ نظر ۲۳ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۱۴
سین الف

به مناسبت دهمین سال پرواز انوشه انصاری به اسکای لب در 23 شهرویور 85:
انوشه انصاری از معدود ایرانی هاییست که آرزو را درون خود نکشت و سعی کرد درست مثل یک کودک به آرمان خود بیندیشد و برای رسیدن به آرزویش روز های سختی را تحمل کرد. زندگی اون پر از فراز و نشیب هایی است که انسان را به راحتی از پا در می آورد اما انوشه از پا نمی افتد.
برای اینکه زندگی اش را بهتر بشناسید کتاب رویای من را بخوانید.(میتونید برای آشنایی بیشتر با این کتاب نقد من رو بر این کتاب بخونید.)
امروز انوشه را که در آستانه ی پنجاه سالگی به آموزش و توسعه علم و انگیزه میان دانش آموزان کم توان سراسر جهان مشغول است را نه به عنوان 
نخستین فضانورد ایرانی
نخستین فضانورد زن مسلمان
نخستین فضانورد توریسم فضایی
و بسیار نخستین های دیگر

که به عنوان "مادر آرزو های بچه های ایران" میشناسم.

کودکان ایرانی امروزه با نگاه به این دختر ایران نگاهی دیگر به آرزو های خود می اندازند. انوشه آرزو های بچه های ایران را بزرگ تر کرد. انوشه به تنهایی مرز های باور را تکان داد. و به بچه های ایران یاد داد که ذهنشان را بزرگتر از آرزو های کوچک روزمره پرواز دهند حتی اگر آرزویشان رفتن به فضایی باشد که یک نفر از میان میلیارد ها نفر برای رفتن به آنجا انتخاب شود. از این بابت از انوشه مچکریم و امیدواریم در آینده انوشه های ایران نام سرزمین کهنمون رو هر جا که افتخاری جهانی هست بر سر زبان ها بیندازه.

به همین مناسبت یادداشت وی رو در سفر به اورشلیم رو منتشر میکنم امیدوارم خوشتون بیاد نظرتون رو در این باره واسم بفرستید ممنون.

۰ نظر ۲۲ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۵۹
سین الف

اهورا، یهوه، الله ای برهما ویشنو، جاویدان مسیحم

هزاران نام باشد بهر تو یکتا خداوندم

همو که گِل سرشت و عشق را در آن بیافروخت
ندانست آدمی گل را لجن کرد
آسمان سوخت
ندانست آدمی دل را به دیناری  هدر کرد
ندانست آدمی صد فرقه شد بهر خدای واحدش اقلیم ها سوخت
خدایا ما به نام نامیت صد فرقه گشتیم 
نیمدانی گذشتیم از تمام فطرت و آرامش و 
دل را شکستیم
به نامت جنگ ها آغاز کردیم از برایت کشته ها را پشته کردیم
به آرامی نگاهی کردی و گفتی 
که انسان بس جهول است و
که انسان تا ابد در کشتی خسران به رود است و
صدای طبل های جنگ گوش خلق را کر کرده دیگر کس صدایت را نمیداند
در این پیکار خونین
ناگهان دست خدا آمد به فریاد
خدا نه ارتشی را کرد فانی 
نه طوفانی گشود در دشت آنی
نه دستی بست و نه بستی زبانی
خدا آرام دستش را گشود و کودکی لبخند زد
دنیا دگرگون شد
خدا عشق درون بندگانش را بر انگیزاند
بیامد دین نو
شادی برای کودکان
این کودکان رنج دیده
جنگ دیده
خسته و سختی کشیده
خدا فرمود
رمز صلح این است در دنیا
برای کودکان لبخند
برای کودکان؛ فردا


۱ نظر ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۰۵:۳۳
سین الف

یادمه وقتی راهنمایی یا دبیرستان بودم معلم جغرافیمون برای اولین بار از یه طرحی سر کلاس صحبت کرد که از گوشام دود در اومد صورت خیلی ساده ماجرا:

اگه یه تونل از خلیج فارس به خزر بکشیم چی میشه؟

اولین سوالی که طبعا به ذهن کنجکاوم میومد این بود که آب از کدوم طرف به کدوم طرف میره از شمال به جنوب یا از جنوب به شما؟ بعد ها مطالبی در مورد شیب ایران ارتفاع خزر خوندم. سال پیش در حاشیه سمینار استاد بستان عزیز بودیم که این طرح رو گفت.
کویر های مرکزی ایران در گذشته دریاچه بودند اما به دلیل زلزله ها و غیره چشمه هاشون تغییر مسیر دادن و به عمان میریزن
باز هم گوشام سوت کشید. بابا مگه میشه با یه تحقیق اینترنتی که در ادامه مطلب گذاشتمش متوجه شدم یه طرح قدیمیه مربوط به زنده یاد مهندس هومان فرزاد که در سال 45 ارائه شده. طرحی جامعه و شامل که توسط مرکز پژوهش های مجلس هم مطرح شده اما خوب بزرگی کار کافیه که کسی جرئت اقدامش رو نداشته باشه. در زمان دکتر احمدی نژاد یک قسمت خیلی کوچک از کار یعنی انتقال آب خزر پس از شیرین سازی به سمنان بودکلنگ زنی شد.(نمیدونم در چه سطحی عملی شد) و دکتر روحانی هم در سفرش به یزد به مردم یزد قول انتقال آب عمان رو داد امیدوارم زود تر به فاز های جدی پژوهشی و عملی برسه با این وضعی که میریم به سمت جنگ آب تو دنیا
توضیحات تکمیلی در ادامه
لطفا بخونید گرچه طولانیه اما بخونید تا بدونید چون تا ندونید هیچ کاری انجام نمیدن دولت ها برخاسته از تفکرات ملت هاست

۵ نظر ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۰۲:۱۳
سین الف

به تازگی به این شیوه از رهنوردی دلبستگی پیدا کرده ام. شیوه ای نه چندان نوین که می خواهم آن را در سنجه ای کوچکتر بیازمایم و اگر پسند شد و در توانم بود (اه فارسی سره نوشتن چقده سخته...)  اگه تونستم دوست دارم یه سفر طولانی رو آغاز کنم.
سفر با دوچرخه


فک میکنم سفر با دوچرخه پر هیجان ترین گونه سفر هستش معمولا ما وقتی تصمیم میگیریم بریم یجایی و گردش کنیم مثلا تصمیم میگیریم بریم اصفهان، سوار ماشین میشیم بابا جاده قدیمی تهران رو نمیپسنده و دوست داره وارد آزاد راه بشه  وارد آزاد راه میشی و با سرعت 120 تا چند ساعته میرسیم تهران و بعد وارد بزرگراه اصفهان میشیم و چند ساعت دیگه اصفهانیم خب بچه ها خوش بگذره اما خوب تصور کنید سفر پدال زنان آغاز کنیم با پیدا کردن یه جای خوب یکم ظهر استراحت میکنیم بعد از ظهر یه روستا پیدا میکنیم و با مردمش گپ میزنیم شب رو چادر میزنیم و به ستاره ها نگاه میکنیم در کل طول روز فقط نیمی از راه رو اومدیم. وقتی باد تو صورتت میزنه وقتی خستگی لذت بخش سفر رو حس میکنی وقتی فرصت این رو داری که با مردم صحبت کنی اون وقته که وقتی به اصفهان میرسی اندازه ده تا سفر اصفهان خاطره برات میمونه.


پیشنهاد میکنم امتحانش کنید البته قبلش کلی آموزش باید ببینید سفر با دو چرخه همونقد که جذابه خطرناک هم هست.

۲ نظر ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۵۶
سین الف

چند روز پیش به حدیثی برخوردم که مرا در فکر فرو برد و کمی هم مرا ترساند و البته شایسته ترس است هرکس که مفهوم حدیث را دریابد و آن حدیث این بود:
امام باقر(ع) می فرماید: ... حضرت مهدی(عج) به سوی کوفه رهسپار می شود. در آنجا 16 هزار نفر از بتریه مجهز به سلاح در برابر حضرت می ایستند؛ آنان قاریان قرآن و دانشمندان دینی هستند که پیشانی آنها از عبادت زیاد پینه بسته، چهره های شان در اثر شب زنده داری زرد شده است و نفاق سراپای شان را پوشانده است. آنان یک صدا فریاد بر می آورند: این فرزند فاطمه! از همان راه که آمده ای بازگرد زیرا به تو نیازی نداریم.

حضرت مهدی(عج) در پشت شهر نجف از ظهر روز دوشنبه تا شامگاه بر آنان شمشیر می کشد و همه را از دم تیغ می گذراند. معارف و معاریف، ج3، ص59.

ترسناک ترین قسمت ظهور امام عصر میدانید کجاست؟ آنجا که یک عمر اللهم عجل لولیک الفرج بگویید و چون او بیاید...
...فرزند فاطمه! از همان راه که آمده ای بازگرد زیرا به تو نیازی نداریم.
حدیث را توجیح میکنند منظور از بتریه فلان فرقه است و شیعه نیستند. اما جالب است بدانید کوفه شهر غالبا شیعه نشین است و اقلیت های مذهبی یا در آن وجود ندارند و یا بسیار کم هستند جه اینکه ازمیان غیر شیعیان و از میان قاریان و علمای غیر شیعه بتوان لشکری چند هزار نفری ساخت محال است.
مردم شیعه تفکرات عجیب و غریبی ندارند یعنی خیلی فرق با شیعیان ایران ندارند. پس اگر از کوفه چنین حرکتی علیه امام زمان اتفاق بیفتد این هراس در میان تمام شیعیان باید وجود داشته باشد که خدای نکرده مقابل امام صف نبندد.
اکنون نیز در کل کوفه اگر پرس و جو کنید به عدد انگشتان یک دست هم نمیتوانید نفر پیدا کنید تا در لشگری علیه امامشان بجنگند و از هرکس که بپرسید میگوید عاشق و منتظر امام زمان است.

شما چظور آیا عاشق و منتظر امام زمانتان هستید؟
چه تضمینی می دهید؟


۰ نظر ۰۹ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۴۰
سین الف

خلاصه فحوای نسبیت گرایی حول دو محور است.

اول اینکه هر اندیشه و مکتبی خود را افضل و حق می داند و عمر هیچ انسانی کفاف برسی و اعلام نتیجه هر آنکه اعلام حقانیت میکند را ندارد. نسبیت گرایی طی یک آزمایش علمی نشان میدهد اکثر کسانی که دینشان را تغییر داده اند برسی شوند خواهیم دید که صرفا مجموعه ای از عوامل مبتنی بر شانس در اطرافشان وجود داشته و باعث شده آنها این راه را انتخاب کنند. برای مثال انسانی با یک بودایی همکلاس میشود و شیفته اخلاقیات شرقی میشود و تصمیم میگیرد بودایی شود و شخص دیگری به خاطر نزدیکی محل کارش با مسجد و مسلمانان با آنها معاشرت میکند و با دعوت آنها تصمیم به مسلمان شدن میگیرد.

محور دوم درباره راه حل این مشکل سخن میگوید راه حلی که نسبیت گرایی نشان میدهد به دو دسته تقسیم میشود. راه حل نتیجه گرا و راه حل جامعه گرا

نسبیت گرایی جامعه گرا به دنبال تنش نیست و به نسبیت گرایان توصیه میکند با تفکرات سازنده فرهنگ و سنن جامعه خود را دنبال کنند و به گونه ای با اصلاح طلبی سعی در سازماندهی ساختار های جامعه خود گردند و همینطور برای اعمال نفوذ در جوامع دیگر خارج از محدوده فرهنگ خودی باید با فرهنگ خود آن افراد قضاوت شود. برای مثال در تعریف نسبیت گرایی فرهنگی میگویند:

"نسبی‌گرایی فرهنگی نظری‌است که می‌گوید باورها از فرهنگ تأثیر پذیرد و بهترین راه فهمیدن آنها در بستر فرهنگ است.[۱] بر اساس این اصل افراد نباید از استانداردهای خود جهت قضاوت رفتار افراد از فرهنگ دیگر استفاده کنند. اعتقادات و رفتار اشخاص را باید بر حسب فرهنگ خود فرد فهمید."

اما نتیجه گرایان جور دیگری به قضیه نگاه میکنند آنها معتقدند هر رفتار خوبی را در هر نقطه ای که دیدید شکار کنید و به کار بندید. سوالی که پیش می آید نوع نگاه به قضیه خوب یا بد است مثلا لخت بودن بین قبایل بدوی خوب و در جوامع شهری امروزی امری قبیح است پس معیار چیست؟

پاسخ را در آزمونی به نام مورد بغرنج تراموا می یابیم

این آزمون اثبات میکند اخلاقیات فطری مسائلی هستند که به صورت میانگین در همه جای دنیا می توان بر اساس آن قضاوت کرد چه در میان قبایل وحشی آفریقایی باشید و جه در تور گردشگری میلیاردر های اروپایی میتوانید به فطرت خود مراجعه کنید میتوان در این باره اندیشید و مسائل شبهه ناک را با اندیشه حل کرد.

۰ نظر ۰۸ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۵۲
سین الف

خشم و هیاهو عنوان مستندیست آمریکایی که روایت گر نوع برخورد دو خانواده با مساله ناشنوایی فرزندانشان است. اولی با مهاجرت به مریلند جایی که اکثر اهالی محلی آن مغازه دار ها اورژانس ها و بانک با ناشنوایی و زبان ناشنوایان آشنا هستند. این خانواده با همه چالش های مهاجرت و این تصمیم سخت مواجه می شوند تا کودکانشان در محیطی راحت تر و آشنا با فرهنگ ناشنوایی رشد کنند. خانواده دوم با کمک جراحی حلزون مصنوعی در گوش فرزند خود می کارند و اندک اندک اورا با مفهوم صوت آشنا میکنند. این دو مرد که برادر هم هستند در مسیر دستیابی به این تصمیمشان با مخالفت های زیاد و همینطور تشویق های بیشماری رو به رو می شوند.

نقطه قابل توجه دفاع و علاقه ناشنوایان به فرهنگشان بود. هیچ وقت تصور نمی کردم ناشنوایان با شنوا شدن مشکل داشته باشند و بگویند:"با شنوا شدن فرهنگ ناشنوایی از بین می رود اگر فرهنگ مردم شنوا از بین برود آنها ناراحت می شوند پس ما هم حق داریم ناراحت باشیم."

فرهنگ جنبی مساله ایست که گاهی همراه چیز های نامطلوبی مانند ناشنوایی قسمتی از جوامع را درگیر خود میکنند و سنت شکنی ولو با ایجاد درمان های پزشکی مانند همه انواع تقابل با فرهنگ ها در میان اهالی آن فرهنگ مذموم شمرده می شوند. اما به عقیده من باید آموزش های لازم داده شود تا بتوانند با مساله انقراض ناشنوایی کنار بیایند. در سال های آینده شاید کودکانی ناشنوا به دنیا بیاید اما دیگر کسی ناشنوا بزرگ نخواهد شد. با ناشنوایی و همه فرهنگ و لوازم آن مانند زبان ناشنوایان هم باید خدا حافظی کرد. هر چقدر هم که برای ناشنوایان اندوهناک باشد.

۰ نظر ۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۵:۲۰
سین الف