زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

سلام به وبم خوش اومدید اینجا پاتوق نوشته ها و یادداشت هامه امیدوارم از نظراتتون بهرمندم کنید.

همه چی یهویی شد در عرض کمتر از دو روز تصمیم گرفتیم بریم مشهد به سایت چند تا آژانس سر زدم آخرش هم بابا خودش رفت بلیطارو گرفت. ساعت 6 و نیم صبح روز دهم فبریه  تاکسیاومد دنبالمونساعت کمی از هفت رد می شد که وارد سالن انتظار فرودگاه شهید مدنی تبریز شدیم. همه چی خوب به نظر می رسید. پروازمون با یه تاخیر حدود 20 دقیقه ای به خاطر تداخل پروازی با ایران ایر انجام شد هنوز صبحانه ها را کامل نخورده بودیم که صدای خلبان شنیده شد:» مسافرین عزیز ... (نامفهوم) ... و علاوه بر اینکه باند فرودگاه یخ زده دید افقی هم در فرودگاه مشهد به شدت پایین هست ما به صورت اجباری به فرودگاه مهراباد میریم و منتظر می مونیم تا وضعیت بهتر بشه. هواپیما با یه گردش به چپ به تهران برگشت. و در فرودگاه مهراباد به زمین نشست نزدیک به یک ساعت از هواپیما خارج نشدیم. و بعد اجازه خروج دادند و چند ساعتی در سالن پرواز مهراباد چرخ زدیم تا اینکه خبر خوب آمد: دیم دیم دم  مسافرین پرواز شمازه فلان قشم ایر به مقصد مشهد به خروجی شماره فلان مراجعه فرمایند. این البته ما نبودیم اما نشان می داد که فرودگاه مشهد باز کمی بعد پرواز بعدی مشهد و بعدی و بالاخره ما.

در ساعاتی که در مهراباد بودیم کمی دلهره داشتم دیشبش به یکی از دوستان گفته بودم می ترسم فرض کنید دیوار های خانه ای را سیاه کنید و شیشه هایش را بشکنید و بعد صاحبخانه شما را دعوت کند به شام. میرسیدم از آن میان کسی بیاید و بگوید که تو نمی توانی ادامه بدهی باید برگردی ...

سوار ماشین شدیم... چندسال پیش به هتل دماوند آمده بودم حس خوبی داشتم که دوباره به آن هتل خوب برمیگردم. وارد که شدم حس کردم کمی فرق دارد وارد اتاقمان که شدیم احساساتم کاملا متفاوت با قبل بود. این چه اتاقی بود... همه چیز نا گوار ولی به هر حال در حال سپری شدن بود البته به جز غذا که به مذاق علیرضا کاملا خوش آمده بود.

***

با دور زدن تحریم ها برق هتل را یکسره کردم تا شارژر ها قطع نشوند. راهپیمایی 22 بهمن را چند قدمی همراهی کردم  و بعد فوری به حرم پناهنده شدم. یکی از بد ترین قسمت های سفر گشت زدن های علاف وار در بازار هاست واقعا از این کار بینهایت بیزارم چه در شهر خودمان و باشد و صد برابر بد تر وقتی در یک شهر غریب و خسته باشی مجبور!! باشی  کل پاساژ های اطراف حرم را بچرخی. تازه به این مشکلات کوچولو فاجعه عظیم بی اینترتی را هم اضافه کنید هتل بغلی اینترنت داشت نفروختن نامردا دیگه خسته شدم امید به عنوان یادگاری بماند در این برگ ها

۰ نظر ۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۰۵
سعید اصلانی

اولین بار که داستان قلعه حیوانات ( animal farm) را خواندم احساس کردم در حال خواندن یک کتاب ضد نظام منتشر شده توسط گروه های اپوزوسیون جمهوری اسلامی هستم. اما وقتی متوجه شدم نویسنده آن جرج ارول سال ها قبل از وقوع انقلاب فبریه 1979 ایران فوت کرده تازه متوجه شدم که اکثر انقلاب ها در جهان چرخه های مشابهی طی می کنند. و در این بین انقلابی موفقتر است که هیچ گاه خود را فارغ از انقلاب نداند و همواره خود را انقلابی قلمداد کند. و اینجاست که جملاتی مانند من انقلابی ام مفهوم پیدا میکند.

انقلاب مفهومی که دامنه ی وسیعی دارد انقلاب سفید سطحی ترین و جزئی ترین نوع آن در قسمت های کوچکی از سیستم صورت میپذیرد و انقلاب سرخ یا انقلاب سیاه پیچیده ترین مخرب ترین و بنیان افکن ترین نوع آن است. جوامعی که در شوروی سوسیالیست های رفورمیست نامیده می شدند در پی آن بودند که تغییرات سیاسی مد نظر خود را با ایجاد تغییر در دراز مدت و با شعار صبر و مقاومت به انجام برسانند اما وقتی حوادث سیاسی جامعه را به حد اشباع برساند و یا عوامل محرک و همگرا جریان های سیاسی را برای اجرای اهداف خاصی گرد هم آورند و با سقوط همه یا بخشی از رژیم اهداف تحقق یابد. در این صورت است که انقلابی تیره صورت پذیرفته.

انقلاب یکی از پر هزینه ترین رویداد ها در تاریخ هر ملت است. هزینه هایی که به آتش کشیده شدن بنیان های اقتصادی و ریخته شدن خون نیرو های انسانی جامعه و از همه مهمتر کاهش معیار های امنیتی جامعه تنها بخشی کوچک از آن است که برای تغییر یک رژیم و ایجاد انقلاب از سوی یک ملت پرداخته می شود. از سوی دیگر هیچ کس تضمین نمی دهد که انقلابیون ولو اینکه اکثریت جامعه را تشکیل بدهند ولو اینکه به شیوه صحیح اعتراض خود را ابلاغ کنند ولو اینکه بتوانند رژیم را ساقط نمایند به اهداف از پیش تعیین شده خود (اغلب تشکیل یک حکومت دموکرات)  برسند. چه اینکه همواره جریان هایی از خارج یا داخل انقلاب ها وجود دارند که انقلاب را به نفع خود مصادره می کنند. مثالی برای این دست انقلاب ها بهار عربی بود که از 2010آغاز شد و در عرض چند ماه کل منطقه را در نوردید امروزه اما کار به جایی رسیده که از آن به عنوان زمستان عربی یاد میکنند. انفجار ها جنگ های داخلی و تولد گروهک های مختلف تروریستی در منطقه ما حصل ایجاد انحراف در مسیر اعتراضات مسالمت آمیز بودند که از طرف جبهه های مختلف شرقی و غربی (بالاخص آمریکایی اروپایی صهیونیستی) در تنور آن ها دمیده شد.

سخن آخر اینکه انقلاب 79 ایران اگرچه منجر به تشکیل یک حکومت قدرتمند اسلامی در کرانه باختری فرات شد. اما در فضای این روز ها بروز هیچ انقلابی در هیچ جای دنیا صرفه اصلاحی ندارد همانطور که دیگر امروز خبری از جنگ های کلاسیک طولانی مدت بین کشور ها نیست و اکثر جنگ ها چریکی و بصورت نامنظم اتفاق می افتد امروزه به همان اندازه که باید از بروز انقلاب پیشگیری کرد باید به فکر اصلاح بود. هیچ کشوری امروزه آنقدر دور از اخلاقیات و درگیر در نفسانیات نیست که با انقلاب آن را تغییر داد و متقابلا هیچ کشوری نیز در جهان وجود ندارد که سیستمی سالم و اقتصادی موفق و برنامه ای کامل برای توسعه داشته باشد و به اصلاح طلبی در آن نیازی نباشد. امروزه باید به انقلاب های سفید و پایین به بالا بیشتر بپردازیم تا به انقلاب های بالا به پایین و مخرب. کشوری مثل آلمان با انقلاب بالا به پایین در زمان نازیسم به دیکتاتوری منتهی شد اما در سال های بعدی که در آن انقلاب بزرگ دیگری روی نداد و بیشتر به تغییر ساختار های پایین به بالا در آن پرداخت شد تبدیل به قطب اقتصادی اروپا و جهان شده است.

*تصاویر از خودم

۰ نظر ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۴۲
سعید اصلانی

*پرفسور فریدی یکی از هم اطاقیامه یه وقتایی یه جمله هایی به آدم میگه آدم نمیفهمه الان اینی که گفت تعریف بود یا فحش. شده جریان مجسمه های ایتالیایی.

+الان اونا بهمون احترام گذاشتن که خواستن ملاحظات فرهنگی رو رعایت کنن. یا اینکه خواستن به زبان دیپلماتیک به فرهنگ ما توهین کنن و بگن که شما شعور نگاه کردن به چارتا مجسمه رو ندارید خاک بر سرتون.

+الان رییس جمهور روحانی مونده جواب ایتالیایی هارو بده بگه، به دولت ایتالیا بگه چرا اینا رو پوشوندید بهمون توهین شد ، به مردم خودمون بگه اینا رو چرا پوشوندن، به آقای جنتی بگه چرا اینا رو پوشوندن به فرانسوی ها بگه برج ایفل رو چرا نپوشوندید.

+شگی نیست که تصمیم خاص مقامات رم باعث شد که حاشیه این سفر زیاد باشه اما سوال من از اون ملت همیشه در صحنه ایتالیاست که اومدن مثلا ابراز وجود کنن...

+جالب ترین واکنش که البته کمی هم مستهجن بود مربوط می شد به آقای هادی خرسندی که تصویری از پاپ بدون شلوار رو به تصویر کشیده بود که کنار رییس جمهور روحانی واستاده بود و از ایشون عذر خواهی میکرد به خاطر بدون شلوار ظاهر شدن و میگفت که برای احترام به مردم ایتالیا مجبور شده اینطوری بیاد.


موضوع بعدی قضیه شورای نگهبان هست.  البته بنده قصد زیر سوال بردن اقدامات این ثقل ثقیل رو ندارم اما...

+یک آقایی رو می شناسم که میگفت آی این ها میخاهند فتنه اکبر راه بندازند.

+یک آقای دیگری هم که چندی پیش تعداد زیاد کاندیدا ها را نماد دموکراسی در ایران عنوان کرده بود نوشت لشکر کشی انتخاباتی اصلاح طلبان کار استکبار جهانی است.

+آن روز ها که این ها این حرف ها را میزدند اصلا گمان نمی کردم که این انتخابات به تشنج بکشد یا به رکود بگراید.

+امروز اما می ترسم از انتخاباتی که ممکن است به یک چالش امنیت ملی تبدیل شود و قطعا هر اتفاقی بیفتد فیتیله اش از شورای نگهبان روشن شده.

+بعد از رد صلاحیت سید حسن بعد از تایید علما و مراجع.

+بعد از رد صلاحیت اکبر اعلمی معنی کلمه نماینده پس از تایید صلاحیتش در حوزه های چهار گانه

+بعد از رد صلاحیت علی مطهری تنها نماینده واقعی جبهه مردم.

+بعد از انتصاب نمایندگانی که مردم باید انتخابشان کنند در بعضی استان ها (انتخابات به سبک دیکتاتوریها فقط با یک کاندیدا)

+یبار آقای قرائتی میگفتن خود پیامبر هم وضعیت دینش قبل از اسلام مشخص نیست و هم عموش ابو جهله تو هر اداره ای بره از تحقیقاتش رد صلاحیت میشه!

+همه در انتخابات شرکت کنند ولو آنها که اصل نظام را قبول ندارند؟!؟!!!

+آخه آقاجان اینطوری که نمی شود... میشود؟ :(

+امروز اما می ترسم از انتخاباتی که ممکن است به یک چالش امنیت ملی تبدیل شود و قطعا هر اتفاقی بیفتد فیتیله اش از شورای نگهبان روشن شده.

۲ نظر ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۴۰
سعید اصلانی

دو هفته پیش بود که حال و هوای دوران بچگی خود را مرور می کردم در بین همه چیز های نوستالوژیکی که به قول شهریار از پرده سینمایی ام رد می شدند. در یک نقطه ایست کردم.

هری پاتر

احساسات وحشتناکی خواهید داشت زمانی که یازده ساله باشید و همراه هری پاتر جشن یازده سالگیتان را در هری پاتر و سنگ جادو جشن بگیرید. و این تازه ابتدای غرق شدن شما در دریای افکار جی کی رولینگ باشد. برای تماشای هری پاتر2 بیش از 2 سال صبر کردم در این مدت کتاب فیلم دو به دستم رسید و من لذت می بردم از خواندن آن  نزدیک به پانزده سالگی ام بود که بقیه سری ها به دستم رسید و من در طول یک مدت طولانی چند ساله آنهارا تماشا کردم.

شاید هری پاتر یک جادو گر حقیقی نباشد اما جی کی رولینگ یک جادو گر حقیقی است. او کلمه ها را سحر میکند و شما را با خود به هاگوارتز می برد به جنگل تاریک به بازی های کوییدیچ به کلاس های مختلف سحر و جادو.

تصمیم گرفتم فیلم های آن را تهیه کنم و یک بار دیگر آن را  تماشا کنم که در کمتر از 24 ساعت بعد از این تصمیم بر حسب یک اتفاق فیلم ها به دستم رسید.

+گاهی آدم خوشحال می شود که در ایران قوانین کپی رایت وجود ندارد.

+یکی از محبوب ترین شخصیت هایم در این سری فیلم ها پروفسور اسنیپ بود. امروز شنیدم که آلن ریکمن پریروز چهاردهم ژانویه فوت کرده. از شنیدن این خبر متاسف شدم. اما به قول پروفسور دامبلدور در یادگاران مرگ:

برای مرده ها دلسوزی نکن، برای زنده ها دلسوزی کن هری، و بیشتر از همه برای کسانی که بدون عشق زندگی کرده اند.

روحش در آرامش ابدی

 

+منتقدین بریتانیایی بیشتر به روحیات و فضای ادبی داستان ایراد وارد می کنند. و منتقدین ایرانی بیشتر به فضای فراماسونری و علائم به کار بده شده در آن توجه دارند. اما آنچه که هست داستانیست اعتیاد آور که بعد از خواندن چندین هزار صفحه کتاب و دیدن ده ها ساعت فیلم دلت نمی خواهد از آن جدا شوی. و این است قدرت سحر آمیز جی کی رولینگ 

+گاهی آدم ترجیح می دهد در معرض این چیز ها قرار بگیرد با اینکه خیلی چیز ها برایش روشن است.

+ اما برای من: دنیای هری پاتر دنیای درون ماست با جادو هایی که درون هر یک از ما وجود دارد اما اغلب انسان ها مشنگ هستند و غرق در دنیای مادی می شوند و به فکر استفاده از نیروهای درونی خود نمی افتند. لرد تاریکی در درون همه ما وجود دارد. و این ماییم که هری پاتر درونمان هستیم مختاریم بین اینکه خود را به دست ولدومرت درونمان بسپاریم یا به دنبال جانپیچ هایی بگردیم که تاریکی های درونمان با آنها بر ما مسلط شده اند.نیرو ی اراده نیروی عشق نیروی ایثار نیرو هایی است که وظیفه ما محافظت از آن هاست. هیچ چیز تخیلی در جهان وجود ندارد و هر چیزی اگر رگه ای از حقیقت نداشته باشد به تصویر کشیده نمیشود. هر یک از ما پسر برگزیده درونمان هستیم به شرط اینکه قدر خود را بدانیم. و برای رسیدن به پیروزی بی وقفه تلاش کنیم.

+شنیدم سری جدید هری پاتر امسال اکران میشه البته گفته اشده این داستان 50 سال قبل از وقایع جریان هری پاتره.

+فیلم دیدن شب امتحان هم از عوارض فشار درسه!!! اونم هشت قسمت هری پاتر تو یه هفته

پایان ساعت 4 و 22 دقیقه بامداد 17 ژانویه خوابگاه

۱ نظر ۲۷ دی ۹۴ ، ۰۱:۲۷
سعید اصلانی

دیشب که تخت را تمیز میکردم فرصت نشد چیزی پهن کنم و از فرط خستگی پتوی کوچکم را رویم کشیدم و روی تخته های چوبی خوابم برد صبح که از خواب بیدار شدم نمیدانم چرا یاد آن مرد در قبرستان بقیع قم افتادم. مردی که هر وقت سال و هر چند سال یکبار هم که میرفتیم سر خاک مادر بزرگم پیدایش میشد قرآنی میخواند و با پدر حرف میزد چه گزارش های کاملی میداد فلانی ها فلان روز آمدند سر خاک حاج خانم و فلانی هم فلان وقت اومد آخرش هم پولی چیزی میگرفت و می رفت.قبرستان بقیع قم نزدیک مسجد جمکران است که مادر بزرگ مادری من و پدر بزرگ وارش مرحوم شیخ محمود پرتوی اونجا دفن هستند. خدا روح همه اموات رو قرین رحمتش قرار بده.

از این قضیه که بگذریم خواب دیشبم هم خیلی باحال بود. یک سفر هوایی به لندن و گشت و گذار در شهر و در حال بازگشت به فرودگاه جهت مراجعت بودیم که بیدار شدم. نکته جالبی که هم در حومه لندن دیدم و هم از شیشه هواپیما هنگام بلند شدن می دیدم برداشت انبوه سیب زمینی بود که بعد از بیدار شدن کلی خندیدم. مدت ها بود که خوابی به این وضوح و پیوستگی ندیده بودم حالا چرا لندن...؟

موضوع سومی که امروز ذهنمو اشغال کرد اول صبحی نظر سید رضا مختاری بود که زیر پست قبلیم بود ظاهرا باید نسبتی بین سید من و این سید عزیز باشه اگه این پست رو میخونه لطفا توضیحی واسم بنویسه ممنون می شم.

۰ نظر ۲۵ دی ۹۴ ، ۱۱:۴۱
سعید اصلانی

دستور عقب نشینی به نیرو های زرهی رسید ولی به نیرو های پیاده به دانشجویان و جهادی هایی که جلوتر بودند نرسید. ارتش عراق وارد منطقه شده بود. سید محمد حسین به خودش که آمد دید دور تا دورش نیرو های بعثی اند. و پاسخ هر نفر یک موشک و یک گلوله تانک بود . همه جوان ها پر پر روی زمین افتادند تانک ها به حرکت رویشان و تصور کنید گرد و خاک تانک ها که فرو نشست حتی دیگر جنازه ها نیز مشخص نبودند تنها حجمی از خون و گوشت بود که در هم آمیخته شده بود.

تصورش را بکنید که جنازه ای را از روی قرآنی که در جیب لباسش باشد و امضای امام روی آن باشد بشناسند. این قرآن سید محمد حسین علم الهداست. این جنازه شناسایی شد حاجی...

غرق در این داستان بودم سنگ سرد مقبره ای زیر دستم گویی صدا میزد مرا. روی برگرداندم شهید سید مصطفی مختاری فرزند منصور متولد سبزوار شهادت هویزه

این سنگ چه سر مگویی با من داشت این اولین قبر شهیدی نبود که بر سرش می نشستم و آخرینشان اما گویی تفاوتی داشت. انگار که بر سر مقبره ی عزیزی نشسته باشم. این قبر با من سخن میگفت دعوتم میکرد به مهمانی گویا. تا شب رهایم نکرد تا شب که دهلایه و شلمچه رفتیم فکر آن قبر از سرم بیرون نمی آمد. شب دل به دریا زدم و با او حرف زدم اولین سوال را که پرسیدم دلم سرد بود میدانستم که هیچ جوابی نخواهم گرفت. اما وقتی جواب سوال اولم را گرفتم سرم سرد شد گویا که سطلی از یخ بر سرم خالی کرده باشند. چطور ممکن است آیا من دیوانه شده ام. سوال ها را ادامه دادم و جواب ها را گرفتم. در همین سوال و جواب ها بود که پیمان بستیم من به ترک گناه او به دعوت. یعنی که من اگر گناه نکنم برای من دعوت نامه ای بفرستت شفاعتم کند دعایم کند و این چیز ها...

از آن شب بود که هر وقت گناهی میکردم اسمش را هم از خاطرم میبرد حتی نامش را هم نمی توانستم به یاد بیاورم و هرگاه که خود را مدتی حفظ میکردم نه تنها نامش برایم زنده می شد بلکه یادش هم گویی از دلم نمی رفت گویی می توانستم مثل یک دوست روی او حساب کنم.

اکنون سالها بود که از آن ماجرا گذشته بود و من سالها بود که غرق در نفسانیتم شده بودم و چه مبارک شبی دوست قدیمی اش را یاد کرد سید مصطفی 16 ام دی ماه در کربلای هویزه به معبود خویش لبیک گفته بود و در شب شهادتش خواسته بود یاد آوری کند.

تصور کنید چه میگوید به حال امروز ما: ما جان دادیم که شما اینگونه زندگی کنید؟

۰ نظر ۱۶ دی ۹۴ ، ۰۲:۵۴
سعید اصلانی

به گزارش خدمت؛ زن پیشگوی مشهور بلغارستانی که 20 سال پیش درگذشت، پایان موجودیت اروپا و بروز یک جنگ عظیم میان مسلمانان در سال 2016 را پیش‌بینی کرده است. 

به گزارش روزنامه دیلی‌میل، "بابا وانگا"، زن پیشگوی بلغارستانی که در سال 1996 در سن 85 سالگی درگذشت، به دلیل درست بودن 85 درصد از پیشگویی‌هایش به عنوان "نوستراداموس بالکان" مشهور است. 

این پیشگوی نابینا که تا قبل از این، وقوع حملات تروریستی 11 سپتامبر و سونامی مرگبار اقیانوس هند در سال 2004 را پیش‌بینی کرده بود، یکی از پیش‌بینی‌هایش این است که در سال 2016 افراط‌گران حمله بزرگی به اروپا انجام خواهند داد. 
وانگا در طول عمرش صدها پیش‌بینی انجام داد که شامل بروز یک جنگ عظیم میان مسلمانان که با بهار عربی در سال 2010 آغاز می‌شود، بوده است. 

وی پیش‌بینی کرده که این جنگ در سوریه اتفاق افتاده و در سال 2043 با استقرار یک "خلافت" به پایتختی شهر رُم ایتالیا به پایان خواهد رسید. 
وانگا همچنین در پیشگویی‌هایش گفته است که اروپا در انتهای سال جاری میلادی دیگر وجود نخواهد داشت و این قاره تبدیل به یک زمین بایر و تقریبا خالی از سکنه بدون وجود هیچ‌یک از اشکال حیات خواهد شد. 

این پیشگویی‌های وحشت‌آور مورد استناد تئوری‌پردازان توطئه که فعالیت داعش در نزدیکی اروپا در لیبی را برجسته کرده‌اند، قرار گرفته است. 

حامیان بابا وانگا می‌گویند، او سونامی مرگبار اقیانوس هند در سال 2004 را با گفتن اینکه "یک موج عظیم سراسر ساحل بزرگی که در آن مردم بسیار و چند شهر وجود دارند را می‌پوشاند و همه چیز زیر آب ناپدید خواهد شد" پیش‌بینی کرده بود. 
همچنین این پیشگو در سال 1989 گفته بود، "برادران آمریکایی هدف حمله دو پرنده فولادی قرار خواهند گرفت" که اشاره به حادثه 11 سپتامبر دارد. 

همچنین گفته شده که وانگا 60 سال پیش نسبت به ذوب شدن یخ‌های قطبی و افزایش سطح دریاها هشدار داده بود که این حاکی از پیش‌بینی افزایش دمای جهانی است. 
این پیشگو زاده روستایی به نام "استرومیکا" در پایین قله‌ای در بلغارستان است و گمان برده می‌شود که در یک طوفان بینایی خود را از دست داد. وی پس از نابینا شدن ادعا کرد که توانایی پیش‌بینی آینده را به دست آورده است. 



همچنین وانگا درباره رئیس جمهور شدن اوباما نیز پیش‌بینی کرده بود که "چهل‌وچهارمین رئیس‌جمهور آمریکا یک فرد آفریقایی- آمریکایی خواهد بود" اما در عین حال وی هشدار داد که این فرد "آخرین رئیس‌جمهور آمریکا" است. 

او همچنین برای زندگی چند قرن بعد انسانها نیز پیش‌بینی‌هایی را کرده است؛ از جمله پیش‌بینی‌های وی این است که تا سال 2130 بیگانگان فضایی به تمدن‌های انسانی کمک خواهند کرد که در زیر دریاها زندگی کنند و در سال 3005 جنگ بزرگی در مریخ به وقوع خواهد پیوست. 

وی همچنین گفته است که تا سال 3797 هر چیزی از روی کره زمین ناپدید می‌شود اما تا آن زمان انسان‌ها به این قابلیت دست پیدا کرده‌اند که برای زندگی به یک منظومه ستاره‌ای جدید کوچ کنند.

منبع: فرادید
دوست دارم نظر مخاطبین وبلاگ رو راجب قضیه پیشگویی بدونم. البته این سوژه رو اگه با دید رسانه ای بهش نگاه کنید کاملا مشکوک هست و به نظر می رسه کاملا استاندارد برای یک اروپایی طراحی شده. 
خودتونو جای یک اروپایی بزارید که بهتون میگن  خونتون و همه افراد خانوادتون و دوستاتون و غیره همه تا آخر سال نابود میشن و کشوری که بهش عشق می ورزی تبدیل به زمین بایر میشه.
در کنار همین شاید اصلا ذکر نشده که این کار تقصیر مسلمان هاست اما با یه مجاورت مطلب این حس منتقل میشه که این کار تقصیر میلمون هاست. اونجایی که میگه رم پایتخت خلافت اسلامی میشه.
آمریکایی ها هم بترسن اوباما آخرین رئیس جمهورشونه و این هم حتما تقصیر مسلمون هاست چرا که بیشتر فضای پیشگویی ها در توصیف مسلمون هاست.
در دوره صدام نظر سنجی ها در داخل  عراق نشون میداد که بیش از نیمی از مردم عراق معتقدن صدام در یازده سپتامبر دست داشته در حالی که هنوز بعد از گذشت سال ها هیچ سندی مربوط به دخالت صدام در این قضیه رو نشده. در اون سال ها هم هیچکس به مردم عراق نگفته بود که صدام در این کار دخیل هست. اما چرا این حجم از مردم فکر میکردن مرتبطه؟
مجاورت خبری! تلوزیونشون در سال های آخر حکومت صدام یه خبر از صدام میگفت و یه خبر از القاعده همین مجاورت باعث می شد که مردم به این باور برسند که صدام در یازده سپتامبر دخیل بود.
سطر های آخر هم بازار گرم کنی جریان هست. به فلانی گفتند مرکز زمین کجاست گفت جایی که میخ خرم را در زمین فرو کرده ام. پرسیدند از کجا میدانی آنجاست یارو گفت اگر باور نمیکنی خودت وجب کن ببین. حالا من هم پیش بینی کنم که در 3456 میلادی سفینه فضایی شان به مشکل بزرگی بر خواهد خورد و دو سال بعد از آن هم به مشکل انرژی بر خواهند خورد . باور نمیکنید صبر کنید ببینید.
سینالف
۰ نظر ۱۵ دی ۹۴ ، ۲۰:۱۶
سعید اصلانی

این داستان روایت یک عشق ناکام ژاپنی آمریکایی است که در دانشگاهی در ایالات متحده جرقه میخورد و در جنگ جهانی همراه با خاکستر صد ها هزار ژاپنی زیر آوار خانه ها می میرد. یک سوی این عشق یک ژنرال آمریکایی است که در بحبوهه جنگ مسئول هدف گزاری بمباران های ارتش آمریکا در ژاپن است او که سعی میکند با انحراف اهداف جان معشوقه خود را در امان نگه دارد. پس از پایان جنگ به ژاپن می رود تا میزان دخالت امپراطور مقدس ژاپن را در جنگ برسی کند تا اگر گناه کار باشد اعدام شود. در همین حین به دنبال معشوقه خویش نیز میگردد که ناگهان متوجه می شود او نیز در بمباران ها کشته شده و تنها یادگاری از او یک صندوقچه پر از نامه هایی است که در شرایط سخت زیر بمب هایی که از سوی معشوقه اش از آمریکا فرستاده می شدند نگاشته شده.

نگاه جالبی است به بمب هایی که به عنوان کادو فرستاده می شوند.

سوژه دومی که در این فیلم جلب نظر میکند شرایط ژاپن قبل از جنگ است. ژاپن تحریم نفتی می شود و از سوی ارتش به کودکان نفرت از غربی ها آموزش داده می شود کاملا مشخص است که به زودی یک جنگ آغاز می شود و امید وارم بعضی تشابه ها بین ژاپن قبل از جنگ و ایران کنونی به یک نتیجه منجر نشود. که البته تا حدودی به صورت نیابتی منجر شده.

سوژه سوم در این فیلم تجلی میزان عظمت یک انسان در مقابل دیگران است مردم ژاپن آنقدر برای امپراطورشان عظمت قائل بودند که مواقعی که مثلا شعری از امپراطور میخاندند به سمت اتاق او در تعظیم بودند. در ملاقات به چشمان امپراطور نگاه نمی کردند. صدای امپراطور را نشنیده بودند روی سایه امپراطور قدم نگذاشته بودند و در احترامات رسمی نظامی پشت پس از تعظیم می چرخیدند تا نگاهشان به امپراطور نیفتد. او مقدس ترین چیز در ژاپن بود. 

این حجم از تقدس حتی برای معصومین هم در بین ما شیعیان رسمی نیست حال آنکه هم در شجره و هم در اعمال او را بی نقص و عالی ترین موجود هستی می دانیم. به راستی این میزان از اطاعت پذیری بسیار قابل رشک است و بعید نیست همین روحیه مسئولیت پذیری و اطاعت عامل پیشرفت مردم ژاپن باشد.

در دیالوگی از این فیلم که گویا عصاره فیلم است ژنرالی ژاپنی میگوید اگر ایثار را بفهمی ژاپن را فهمیده ای.


۰ نظر ۱۴ دی ۹۴ ، ۲۱:۴۷
سعید اصلانی

این رجل فاجری که خون عزیز ما را به زمین ریخت ، تایید کرد دین خدا را. یعنی خدادین خودش را به او تایید کرد. با ریختن خون عزیز ما، تایید شد انقلاب ما. این انقلاب باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند، و زنده ماندنش به این خونریزیهاست .بریزید خونها را؛ زندگی ما دوام پیدا می کند. بکشید ما را؛ ملت ما بیدارتر می شود. ما ازمرگ نمی ترسیم ؛ و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید. دلیل عجز شماست که در سیاهی شب ، متفکران ما را می کشید. برای اینکه منطق ندارید. اگر منطق داشتید که صحبت می کردید؛ مباحثه می کردید. لکن منطق ندارید، منطق شما ترور است ! منطق اسلام ترور را باطل می داند. اسلام منطق دارد؛ لکن با ترور شخصیتهای بزرگ ما، شخصهای بزرگ ما، اسلام ما تایید می شود.

بکشید ما را

۰ نظر ۱۳ دی ۹۴ ، ۱۲:۰۱
سعید اصلانی

چند تا از دوستان از مراغه تماس گرفتن و یه پدیده نورانی رو در آسمان شهرستان مراغه در جنوب غربی آذربایجان شرقی گزارش دادن که خدمت دوستان عرض میکنم.

پدیده در نزدیکی ساعت2 بعد از نیمه شب اول ژانویه در محدوده شهرستان مراغه اتفاق افتاده و چند نفر از نقاط مختلف مراغه شاهد آن بوده اند.

این پدیده نور خیلی زیادی داشته به طوری که محیط داخلی منازل را نیز روشن نموده است.

این پدیده همراه با قطعی کوتاه مدت برق(چند ثانیه ای برق) همراه بود.

شاهدان صدایی مانند حرکت یک خودرو رو را همراه با پدیده شنیده اند.

این اتفاق توسط چند ناظر توصیف شده یکسان می باشد.

هیچکس تا کنون دیدن مرکز نور یا صدا را گزارش نکرده است.

تصویر آرشیوی است

این پست مجددا پس از مشورت با اساتید نجومم بارگزاری شده و نظر شخصیم رو در ذیل همین مطلب خواهم نوشت.

۱ نظر ۱۲ دی ۹۴ ، ۰۱:۳۸
سعید اصلانی