اینسپشن یا تلقین یا الهام یکی از اون فیلم هایی بود که منو تحت تاثیر قرار داد یکی از بچه ها همین که فیلم شروع شد گفت اینو صدا و سیما پخش کرده منتهی هیچی نفهمیدم ازش انقد که پپیچیده بود. چند تا توصیه دارم براتون اول اینکه سعی کنید با زیر نویس ببینید چون دوبله نمیدونم به چه علتی اما همیشه ناقص میکنه فیلمو لا اقل در مواردی که من دیدم.
داستان فیلم به زندگی یه جاسوس حرفه ای اشاره داره که اطلاعات مورد نظر رو از ذهن افراد در حال خواب ازشون میدزده تا اینکه در ماموریت آخرش ازش یه چیز خاص تر میخوان و اون اینکه تلقین رو انجام بده یعنی بذر یک فکر رو در ذهن طرف بکاره.
فیلم برای من زمانی جالب تر میشه که به نوعی از مفهوم جهان های موازی اشاره میشه هر لایه که در خواب عمیق تر میشن زمان به نسبت مشخصی آرام تر میگذره مثلا به ازای ده ساعت خواب در طول پرواز اعضای تیم یک هفته فرصت داشتند که در ذهن سوژه کاوش کنند وقتی در اون خواب باز هم از این فنشون استفاده میکنند و یک لایه دیگر در خوابش فرو میرند شش ماه فرصت دارند و یک لایه دیگر بهشون ده سال فرصت میده که در طول یه پرواز ده ساعته کاوش و فعالیت کننده. کاپ و همسرش مال در لایه ای بالاتر پنجاه سال باهم زندگی کردند اما این باعث شد پس از بازگشت همسرش هنوز هم فک کنه در خواب هستن و لایه پایین تری هم وجود داره و خود کشی میکنه. در فیلم تنها چیزی که میتونه مشخص کنه آیا کاب خواب هست یا نه یک فرفره کوچک هست که اگر کاپ خواب باشه و اونو بچرخونه هرگز از چرخش نمی ایسته.
در انتهای فیلم برای یک پایان باز زمانی که کاب از خواب بیدار میشه و به خونشون برمیگرده فرفره رو میچرخونه و به سراغ بچه هاش میره اما فرفره از چرخش باز نمی ایسته.
و اینطوری اون شعار روی پوسترشون رو نشون میدن رویا ها واقعی هستند.
مفهوم مشابهی در کتاب دنیای سوفی به قلم یوستین گاردر آورده شده زمانی که سوژه داستان یعنی سوفی کتاب دنیای سوفی رو میخره و بعد یک لایه بالاتر میاد و به دنیای نویسنده اش میرسه مفاهیمی که به صورت انتزاعی مفاهیمی مثل مرگ رو ملموس میکنند.
در فیلم تلقین راه باز گشت به لایه پایین تر و در واقع پله پله تا پایین ترین لایه که جهان واقعی ما هست کشته شدن هست یعنی در واقع اگر شما کشته بشید بیدار میشید اما چه کسی میتونه پاسخ این سوال رو بده که اگر در همین دنیای واقعیت کشته بشیم کجا بیدار میشیم.
موضوع این فیلم یکی از چالش بر انگیز ترین مسائل فلسفه رو در بر میگره به طوری که یه فیلسوف چینی هزاران سال پیش اون رو مطرح کرده:
دیشب خواب دیدم که پروانه ام و امروز وقتی بیدار شدم سوال برایم پیش آمده که من حقیقتا انسانی هستم که خواب دیدم پروانه ام یا حقیقتا پروانه ای هستم که خواب می بینم انسانم"
کتاب دنیای سوفی سرگذشت حکمت و فلسفه در اروپا را به زبانی شیرین بیان میکند در حدود 100 صفحه اولش را فک کنم از همین ترجمه ی آقای کامشاد خوندم و بقیه اش را از ترجمه دکتر مهدی سمسار دکتر سمسار هرچند ترجمه اش ثقیل تر است اما به نظر تخصصی تر ترجمه کرده و برای کسی که بخاطر فلسفه این کتاب را میخواند ترجمه دکتر سمسار را پیشنهاد میکنم.
دانشجویانی که در دروس دانشگاهی خود کلیات فلسفه دارند مخصوصا اگر با کتاب دکتر دادبه میخواهند از فلسفه سر در بیاورند بهتراست قبل از آن این کتاب را مطالعه کنند.
افرادی که معتقدند اندیشه ی آن ها برترین اندیشه تاریخ بشریت است و کامل تر ازآن امکان ندارد یا به عبارت بهتر دچار دگماتیسم شده اند تحت هیچ شرایطی به این کتاب نزدیک نشوند.
قسمتی از اواخر کتاب:
«ما سیارهای زندهایم، ما کشتی بزرگی هستیم که در جهان کائنات بر گرد خورشیدی سوزان بادبان کشیده است؛ ولی هر کدام ما در عین حال نوعی کشتی حامل ژن بر پهنه گسترده زندگی هستیم. چنانچه این محموله را ایمن به بندر بعدی برسانیم، بیهوده نزیستهایم.»
به زودی این کتاب رو تمام می کنم الان که دارم این متن را می نویسم در آغاز فصل سی و سوم کتاب هستم.
من ازشهید مطهری آموختم که هیچ کتابی رو یکبار نخوانم و در سری اولی که میخوانم فقط روخوانی کنم بنا بر این یادداشت برداری نکردم و امیدوارم آن قسمت هایی را که نفهمیدم رو در سری دوم خوندنم بفهمم. سوالی در باره این کتاب بود در خدمتم.
نوشته شده در ششم فروردین 94