سه شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۲۹ ب.ظ
خیلی بد است که خودت را عقل کل بدانی! ادعای شناخت تاکتیک های جنگ روانی را داشته باشی! سواد رسانه ای را تدریس کنی! شانتاژ و رپورتاژ و بازی های خبری را بشناسی!
آن وقت مغلوب همان تئاتری شوی که برای قشر خاکستری اجرا شده بود تا رای هایشان را جذب کنند.
تعریفی بر واژه ها:
در فرهنگ جامعه سیاسی ایران دو جناح اصلی وجود دارد و یک قشر خاکستری. جناح راست با این صفات (مثبت و منفی) شناخته می شوند: اقتدارگرایی(اتوریته)، محافظه کاری(کنسرواتیسم)، تمامیت خواهی(توتالیتاریسم)، نظامی گری(میلیتاریسم) حامی اقتصاد آزاد و حامی اصول و روابط سنتی مانند جایگاه های قدرت( به این دلیل به آن ها اصولگرا می گویند.)
در مقابل جناح چپ با این ویژگی ها شناخته می شود: جهانی شدن(گلوبالیزاسیون)، تغییرات ساختاری (رفرم با درجات مختلف تنش مانند اصلاحات نرم ، اصلاحات پارلمانی، اصلاحات سخت و شورش های شبه انقلابی)، مدرن سازی صنعتی و گسترش جوامع مدنی، خواهان دخالت دولت در اقتصاد و قانونگرایی با حفظ امتیاز اعمال تغییرات قانونی در قانون
قشر خاکستری گروهیست میان این دو جناح که بیشتر دغدغه محور بوده و آراء متفاوتی در دوره های مختلف به افراد مختلف داده است. ولی به طور معمول با افزایش مشارکت آنها رای جناح چپ افزایش می یابد.
این تقسیم بندی یه جورایی کلی گویی در مورد جناح های چپ و راست جهانی هست در کشور ما هم بنا به تقسیم بندی که سیاسیون و مردم پذیرفتند وجود داره ولی به هیچ وجه به طور کامل رعایت نمیشه مثلا دخالت دولت در اقتصاد هیچگاه ربطی به چپ یا راست بودن دولت نداشته و همواره سیاست هایی که باید انجام می شده در عرصه اقتصاد انجام شده نمونه آن دعوا بر سر چگونگی ایجاد مسکن مهر( یا هر مسکن ارزان قیمت دیگری) که از سوی کاندیدا های انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری مطرح شد و به سبک های مختلف همه به دخالت دولت در اقتصاد تاکید داشتند.
تفسیر واژه:
در جریان تبلیغات انتخاباتی و مناظرات سیاه دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری دو تعریف گسترده از چپ و راست منتشر شد. تعاریفی ناقص و پر از رقیب هراسی
جناح راست به چپ: -لیبرال های وطن فروش در حال نهادینه کردن اقتصاد های ربوی در کشورند و کشور را به ورطه نابودی می کشانند. این نوکران غرب در حال ایجاد تغییراتی برای دین زدایی از جامعه هستند و نه تنها به اسلام بلکه به ایران هم اعتقادی ندارند.
جناح چپ به راست: -اکنون انتخابات برای برگزیدن یک رئیس جمهور نیست. بلکه برای انتخاب یک جریان از بین دو جریان جنگ یا صلح، تهجر یا آزاد اندیشی، زندان یا آزادی بیان، اکنون باید بین دیوار ها و گفتگوی تمدن ها ، دموکراسی و دیکتاتوری یکی را انتخاب کنید.
این شانتاژ ها به هیچ وجه صحیح نیستند. در هفته های گذشته سخنانی مانند این ها را زیاد شنیده اید. اما با خود نیندیشیده اید که به راستی این سخنان حقیقت دارد یا نه.
دکتر حسن روحانی با سال ها سابقه مدیریت کلان کشوری و حضور در قرارگاه های فرماندهی جنگی سالها نماینده تام الاختیار رهبری در عالی ترین شورای کشور یعنی شورای عالی امنیت بوده است. اسنادی مانند 2030 هرچند در بند هایی مورد اختلاف بین چپ ها و راست هاست. اما در همین دولت و در زمان پذیرش این سند پیامی به یونسکو داده شد که این جا جمهوری اسلامی است و ایران طبق قوانین خود قسمت هایی از این سند را اجرا نخواهد کرد. مثال سند 2030 در همه ابعاد وجود دارد. کسی که دکتر ظریف را بشناسد می داند که راضی نمی شود یک ذره سلطه بر ایران از سوی هر کسی در هر کجای دنیا روا شود و این مذاکرات و توافق ها به صورت دیپلماتیک ترین روش ها با دادن و گرفتن امتیازات کارشناسی شده انجام شد. بطوریکه تحلیل گران علوم سیاسی جهانی نه تنها ایران را بازنده این معامله ندانستند بلکه قاطبه آنها برجام را موفقیتی برای ایران عنوان کردند. در این شرایط سیاه نمایی بیش از حد از این دولت و عنوان نوکر و جاسوس و غیره ابدا برازنده دولت نیست. هرچند انتقاداتی به دکتر حسن روحانی در مورد سیاست های مختلف داخلی و خارجی اقتصاد و غیره وارد است. اما قطعا دعوا بین 15 یا 14 بودن نمره دولت است نه قبولی یا مردودی.
دکتر سید ابراهیم رئیسی یک نخبه ی سیاسی با تجربه و با نیروهای بالقوه فراوان، سوابق او در قوه ی قضائیه مورد مناقشه است از جمله جریان اعدام های سال 67 که اولا به گواه تاریخ طبق فرمان امام خمینی انجام شده و ثانیا هنوز ابعاد و اسناد آن پنهان است. پس بهتر است در این باره پیش داوری نشود. اگر این مورد بخصوص را در نظر نگیریم حد اقل من هیچ مورد بی قانونی و بی عدالتی در دستگاه تحت مدیریت وی(دادستانی روحانیت و غیره) که به شخص وی مربوط باشد نشنیده ام و آنچه که شنیده ام در مورد افزایش بهره وری و اصلاحات مفید و مناسب در سیستم قضایی از سوی وی بوده است. به هر حال ایراد این سیستم حتی اگر فرد با کفایتی هم در این جایگاه قرار بگیرد این است که پاسخگویی خاصی به نهادی ندارد تا کم کاری ها و مشکلات وی مورد بازرسی قرار گرفته و به خاطر کم کاری مورد مواخذه قرار گیرد. به هر حال وی به دلیل پیوند های خاص خود با روابط قدرت در مشهد و البته به خاطر شایستگی هایی که نشان داد به جانشینی جایگاه سنگین آیت الله واعظ طبسی در آستان قدس منصوب شد. آستان قدس نیز در دوره مسئولیت وی تغییرات مفید و ملموسی را شاهد بود. همچنین در طی انتخابات مشخص شد برخی شایعات در مورد عدم پرداخت مالیات نیز صحیح نبوده و شانتاژ خبری می باشد.
چایی شیرین می خورید یا چایی با قند؟
در شرایط فعلی و با نزدیک شدن نیرو های چپ و راست به مطالبات حد اکثری می توان گفت هدف هر دو جناح آبادی ایران است.(خوردن چای شیرین) هر کس که به شما بگوید سوریه و لبنان و هر کجای دیگر برای هر ایرانی بیش از ایران با ارزش است مطمئن باشید یا آن ایرانی شیر پاک نخورده یا گوینده سخن دروغ گوست. رسول اکرم ص می فرمایند حب الوطن من الایمان، شهدای مدافع حرم یکی از استدلال های رفتنشان به سوریه این بود که صدقه سر ایران بجنگند تا جنگ به داخل ایران نکشد. پس هر ایرانی در هر کجای جهان هم که باشد قطعا به مام میهنش عشق می ورزد. منتهی دو سیاست متفاوت وجود دارد. عده ای می گویند اگر به حزب الله کمک نکنیم وضع داخلی خودمان هم بدتر می شود و عده ای دیگر می گویند تا وضع داخلی خودمان بد است حق نداریم به حزب الله کمک کنیم. خوب این دو سیاست مجزاست که هر دو به خاطر ایران و اعتقادات ماست. ولی از دو راه مجزا. مثل اینکه هدف خوردن چایی شیرین باشد. اما تصمیم بگیرید که قند را در دهن بگذارید و چای بخورید. ( با حفظ ساختار های اقتداری به اهداف برسیم) یا این که قند را در چایی حل کنیم و آن را بخوریم( ساختار ها را دچار رفرم و تغییر کنیم تا آسان تر قابل دسترسی و استفاده باشد.)
رئیسی یا روحانی به کدام یک رای بدهیم؟
خوب از خطوط حزبی و جناحی که کمی فراتر برویم. در فرهنگ سیاسی واژه هایی وجود دارد که به اندازه صد کتاب مفهوم در خود دارند. اگر بخواهیم از طریق این واژه ها جناح ها را توصیف کنیم می توانم بگویم به شخصه جناح راست را دچار نوعی بناپارتیسم میداندم. احساس زدگی و واکنش های غیر عقلانی و بر اساس ایدئولوژی های نظری امروزه پاسخ گوی ما نیست. و جناح چپ را که بیشتر به دنبال عقلانیت و توسعه است و راهکار های عملکرد گرایانه(پراگماتیستی) می دهد را بیشتر می پسندم.
به دکتر روحانی رای می دهم زیرا اولویت های برنامه ای ایشان را بیشتر می پسندم. اولویت بخشی به مسائل فرهنگی، گسترش جوامع مدنی و گسترش ارتباطات بین المللی، اصلاح وجهه ایران در عرصه جهانی و ... قسمتی از برنامه هایی است که فارغ از تب اقتصادی و بیکاری و غیره سعی می کنم مورد توجه قرار دهم. برخی مسائل که حل شود برخی دیگر بهبود می یابد.
در عین حال و به همه دوستانی که به جناب دکتر رئیسی رای می دهند کمال احترام را دارم و امیدوارم بتوانیم نقد های سازنده و استفاده از توانایی های شبکه های اجتماعی و رسانه های مطالبه گر و پویا که حرکات سیاسیون را نظارت میکند، در دولت آینده به کار گیریم و همه برای ایرانی آباد تلاش کنیم.
البته امیدوارم که دکتر روحانی پیروز انتخابات شود و کمی شجاعانه تر در دفاع از کانون های مدنی عمل کند.
تصور میکنم دکتر رئیسی مانند دکتر روحانی در حفظ این سیستم ناظر و مطالبه گر فعال نخواهند بود ولی امیدوارم اگر رئیس جمهور شدند در این زمینه روشنفکری به خرج دهند.