آیت الله هاشمی رفسنجانی شاید پر تنش ترین چهره انقلاب باشد. از لبه های پرتگاه های خودی و غیر خودی ها بگیر تا عامل ثبات شدن کاندیداتوری اش در انتخابات 92، از نقش تعیین کننده اش در انتخاب رهبری تا نماز جمعه معروف خرداد 88 و از رد صلاحیت شدنش تا ریاست عالی ترین مجمع نظام.
نمیدانم تاریخ چگونه زندگی این مرد را خواهد نگاشت مردی که دایه انقلاب بود
موقوفه ی انقلاب بود
عالیجناب سرخ پوش / گنیجینه اسرار نظام/ امیر کبیر زمان سردار سازندگی/ حاج آقا خاطره ...
هر چه که بود
اما من او را اینگونه می شناسم. مردی که سیاست را کیاست میکرد.
من او را این گونه می شناختم:
"ظلم است ظلم بزرگی است اگر به فردای این کشور فکر نکنیم... فردا ممکن است ما نباشیم ولی فرزندانمون که هستند آینده که هست ایران که هست ستون های فردا را باید امروز بنا کنیم فردا دنیا شتابی دارد که باید آهنگ آن را امروز شروع کنیم. همیشه آرزو و امید داشتم در زمان حیاتم ببینم که دست هایی توانا تر این امانت را از ما تحویل بگیرند و ما بنشینیم و ببینیم و خدا را و مردم را شکر کنیم..."
من او را مردی میشناختم که بقول عزیزی ایران و مردم ایران و این انقلاب و این نظام مانند مردمک چشمش بود. پس تا آخرین لحظه حیاتش از مواضعش کوتاه نیامد و بازنشسته نشد و در کناری ننشست...
من او را برای همیشه آیت الله هاشمی رفسنجانی رضوان الله تعالی علیه می شناسم.