جمعه ی سیاه زندگی ورزشی من
تقریبا از ابتدای سال منتظر بازی نهایی تراکتور نفت بودیم با دوستان هماهنگ میکردیم کی بریم پطوری بریم کلاسا رو تعطیل میکردیم یه وقت مشکلی نباشه تو رفتنمون... شهریار مجتبی پوریا مصطفی مهدی حسن محمد و... تنها قسمت کوچکی از کسایی بودم که اون روز تو استادیوم بودن ساعت دوازده با اینکه تولد پسر عمم دعوت بدیم رفتیم استادیوم. استادیوم ساعت 2 پر بودکامل از صندلیمون جم نمیخوردیم که اگه بریم نمیتونیم برگردیم سرجامون و از این حرفا نشستیم منتظر منتظر منتظر منتظر موج مکزیکی انتظار تمرین شعار ها انتظار ... تا اینکه بازی شروع شدآخ که چه لحظه های نا امید کننده و امیدوار کننده ای در هم تنیده شده بود...
خوشحال بودم ناراحت بودم اصلا نمیدونستم چیکار میکنم ... ما قهرمان شده بودیم؟؟ نشده بودیم...
اونروز روز تاریک ورزش ایران بود. کاش تکرار نشه ...
یادم نمیره بغض سرپایینیه استادیوم یادگار رو
دم آدمایی مثل کاپتان شهبازی گرم ولی یه عده نخودی های خودی هم بی نقش نبودن تو ضربه زدن به تراکتور
یاشاسین تونی
سلام
خدا در این مصیبت بزرگ صبرتون بده!
اگر مایلید زندگی سالمی با تغذیۀ مناسب و تقویت جسم و روح خود داشته باشید به ما هم سر بزنید