طرح جلدش شبیه کتاب سلام بر ابراهیم بود. همین کافی بود تا با تمام علاقه شروع کنم به خواندنش نمی دانستم گروه فرهنگی ابرهیم هادی قصد دارد خوب دلمان را بچزاند. حالا من نه فقط خاطرات چند شهید که گویی خاطرات رفقا ، اساتید، برادران و عزیزان شهیدم را می خوانم.
محمد رضا تورجی مثل خیلی از شهدای دیگر جهادش را سال ها قبل از جبهه و جنگ و از میدان نفس خودشان آغاز کرده بود. برجسته ترین نکته ای که توجهم را جلب کرد اسم کتاب "یازهرا" بود. اسم مبارک حضرت بار ها در کتاب می آید . عشقی که از درون سینه ی محمد رضا می جوشد و همین نام می شود قرارگاه گردانی که بچه هایش در اوج خلوص شجاعانه نشدنی ترین عملیات ها را عملی می کنند.
شاید چند وقت پیش برایم سوال بود چگونه از ذهن ماتریالیستم خلاص شوم. بیماری بدیست که با غرقه شدن در اندیشه ها و فلسفه های مختلف آغاز می شود و با حذف خداوند از همه معادلات زندگی ات اوج می گیرد به خودت که می آیی میبینی همه کار های زندگی ات به روال مادی گرایانه می گذرد. نه اثری از برکت است نه کرامت و نه معجزه و شهود. شاید برای آدمک سکولار درونم اینگونه بودن بسیار هام ایده آل باشد. اما برای منی که این روز ها سعی می کنم جریان امور را به دست بگیرم آزار دهنده بود و بد تر اینکه به آسانی ها هم نمی توان تغییرش داد.
خواندن سری کتاب های گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی آنقدر مفید است که ذهنم اکنون بسیار آماده گشته. بس که با داستان های حوادثی رو برو بوده که در معادلات روزمره نشدنی می نمود اما در عمل با نمره خیلی خوبی هم عملی شده است.
در قسمت هایی از کتاب که در باره عملیات هایی در کوهستان های کردستان سخن گفته می شود. انسان می تواند عمق فجایعی را که در این بلندی ها رخ داده را درک کند این که چه خون های با ارزشی ریخته شده تا ما امروز در استقلال و امنیت زندگی کنیم.
شهید تورجی زاده در آخرین روز هاییی زندگی در یک جمع دوستانه آرزویش را اینگونه از خدا طلب می کند که پروردگارا کار کن که بعد از شهادت نیز بتوانم به مردم کمک کنم و یاری رسان آن ها باشم. امروزه مقبره او در اصفهان ملجا خیر کثیری از جوانان نسل های بعدی است که برای مشکلات مختلفشان بخصوص مسائل ازدواج این شهید را واسطه فیض قرار می دهند و حاجات خود را از خداوند دریافت می دارند.
۰ نظر
۲۹ آذر ۹۷ ، ۱۶:۴۵