همیشه سال تحویل که میشد یه حس خوبی داشتم اصن یه بوی خاصی میومد. کلی مهمون میومدن و کلا خوش میگذشت این چن روز تعطیلی. امسال اما اصلا حسش نکردم نه اینکه حسشو نکنما مث یه عیدی مث عید فطر که ملت تو رو دربایستی می مونن میان عید دیدنی یه همچین حسی داشتم امسال مثل سالای پیش جوگیر تصمیمات گنده گنده هم نشدم. حتی دیروز که تولدم بود هم نتونستم حس گذشت یه سال رو به خودم القا کنم. الان شاید از لحاظ تقویمی و آسترونومیک اعتدال بهاریه و آغاز سال شمسی اما من وسط سال تصمیمی خودم هستم سالی که تهش یا به نتایج تصمیماتم میرسم و موفق می شم یا شکست میخورم تاسف میخورم و یه سال تصمیمی دیگه رو شروع میکنم. لزوما هم 365 روز نیست. شاید کمتر شاید بیشتر. تا جایی که بتونم بگم اواخر شهریور روزایی که نتایج کنکور ارشد بیاد اواخر سال تصمیمی منه.
امسال به یه سری از بچه های علاقه مند به علم تو فک و فامیلمون آرشیو مجله دانستنی هامو عیدی دادم (همشو نه ها یدونه به هر نفر) با اینکه تصمیم گرفته بودم عید دیدنی هم نرم بشینم درس بخونم نشد و همه جا رو رفتم. خیلی دوس دارم امسال اون سالی بشه که باید باشه. برا همه
علی ای حال دلم تنگ میشه از ننوشتن دلم خواست بنویسم وسط این روزای سخت 30 روز مونده به کنکور
الهی قو علی خدمتک جوارحی واشدد علی العزیمتک جوانحی
اگه غلط ننوشته باشم دعا رو
دوستای خوبم کارل مارکس و فردریش انگلس که این روزا حسابی انداختمشون تو زحمت
۰ نظر
۰۸ فروردين ۹۶ ، ۱۷:۰۰