زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

سلام به وبم خوش اومدید اینجا پاتوق نوشته ها و یادداشت هامه امیدوارم از نظراتتون بهرمندم کنید.

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نازیسم» ثبت شده است

شناسنامه:

مبانی علم سیاست

دکتر محمد رضا حاتمی دکتر محمد لعل علیزاده

انتشارات پیام نور


کتاب را در محدوده زمانی نسبتا طولانی (نزدیک به یک سال) مطالعه کردم و این شاید یکی از دلایلی است که در انتهای کتاب به مشکل عدم همبستگی مطالب و سخت شدن دریافت مفاهیم برخورد کردم. به هر حال با توجه به مبانی بودن کتاب و چاپ آن در قالب کتاب های آموزشی پیام نور غیر ممکن است که شما مطلبی را در آن یاد نگرفته باشید.

مبانی علم سیاست به خودی خودی عنوانی مورد بحث است چرا که عده ای از اصل منکر علم بودن دانش های انسانی مانند سیاست هستند. و این یکی از نخستین سوال هاییست که با شروع به مطالعه کتاب به آن برخورد می کنید سوال ها رفته رفته پیچیده تر میشود و کتاب ها هر چه کمتر ایدئولوژیک زده باشند راحت تر می توانند سوال های بعدی را حلاجی کرده نقد و برسی نمایند. اشکال بنیادین نظام های سیاسی رابطه دولت و ملت و نیز چهره های دولت حقوق و نظریات پیرامون آن شاکله کتاب را شکل میدهند.

در علوم تجربی وقتی دانشمندان به اختلاف بر می خورند معملا با اجماع و برسی برخی نظرات هر چند که نسبتا درست هم باشند به حاشیه رانده می شوند. در علوم سیاسی اما نظریاتی منحصر به فرد و دارای نقاط قوت و ضعف هر چند که سال ها بعد مورد نقد عامه قرار گیرد می تواند رژیم های قدرتمندی مانند نازی های آلمان و کمونیست های شوروی را به وجود آورند. فلذا تئوری در علوم سیاسی کمی خطرناکتر از تئوری در سایر علوم است.

مطالعه اجمالی کتاب برای علاقه مندان پیشنهاد می شود.

۲ نظر ۱۳ دی ۹۵ ، ۲۲:۲۷
سین الف

تصور میکنم زندگی کردن بدون اینکه به خودت فرصت فکر کردن بدی یه سبک خیلی آسونه. غذا میخوری میخابی  سر کار میری و سرگرمیاتو دنبال میکنی. و این می شه اکوسیستم زندگیت. من اما هیچ وقت نتونستم به این اکوسیستم عادت کنم و مثل یه ماهی که تلاش میکرد راه دریا رو پیدا کنه خودم رو به هر مسیری مینداختم. زندگی گذشتم رو که مرور میکنم می بینم تفکرات زیادی بوده که مدت ها در گیری ذهنیم بوده و ساعت ها وقتم رو بهش اختصاص میدادم اما امروزه میبینم ارزشش رو نداشتن و کاش کار های مفید تری در اون روز ها انجام میدادم. امروزه می فهمم که کلی مباحث انسانی تر هست که توجه به اونها شاید بتونه یک قدم کوچیک باشه برای رسیدن به اتوپیا. امروزه میفهمم حتی همراهی با یه تیم حمایت از حیوانات مثل آوینا می ارزه به صد ها تفکر مسخره ای که ممکنه داشته باشی. یکی از اون تفکرات نازیسم و طرفداری از هیتلر بود. وقتی اندیشه ای به صورت پارادایم در دنیا وجود داره شنا خلاف جریان مسیرش نه مفهومی داره و نه منفعتی. دنیا هیتلر رو به عنوان یک جنایتکار جنگی میشناسه  چرا؟ جوابش سادست چون اون بازنده جنگ بود. هزاران جنایت بزرگتر توسط دشمنان هیتلر انجام شد اما هیچ کس صداش هم در نیومد اما این باعث نمیشه شما یه نئونازی بشی و بخای از هیتلر تمجید کنی. هیچ کس در زندگیش بدون اشتباه نبوده و انسان دانا باید به همه چیز با دیدی نسبیت گرا نگاه کنه. هیتلر یک سیاستمدار زبده بود و به سرعت تونست از طرق فن بیان از طریق حزبی خودش رو به رده های بالای کشورش نزدیک کنه .حالا این فرد کسی باشه که دستور هولوکاست رو صادر کرده یا نه حتما نکات آموزنده ای برای یک خبرنگار برای یک سیاستمدار و برای یک انسان امروزی داره کافیه تا با شناخت نکات مثبت و آموزنده شخصیت ها و افراد رو به کار بگیریم. در این پارگراف به عبارتی خواستم نظرم رو در مورد هیتلر و سیستم هایی مثل پان ترکیسم و... که روزگاری طرفدار و حامیشون بودم اعلام کنم تا کسی نتونه در آینده منو به داشتن این تفکرات متهم کنه. در واقع استناد به گذشته ای که در حال تغییر بودم از دید من مردوده.

۰ نظر ۲۶ مهر ۹۵ ، ۱۴:۲۴
سین الف

اولین بار که داستان قلعه حیوانات ( animal farm) را خواندم احساس کردم در حال خواندن یک کتاب ضد نظام منتشر شده توسط گروه های اپوزوسیون جمهوری اسلامی هستم. اما وقتی متوجه شدم نویسنده آن جرج ارول سال ها قبل از وقوع انقلاب فبریه 1979 ایران فوت کرده تازه متوجه شدم که اکثر انقلاب ها در جهان چرخه های مشابهی طی می کنند. و در این بین انقلابی موفقتر است که هیچ گاه خود را فارغ از انقلاب نداند و همواره خود را انقلابی قلمداد کند. و اینجاست که جملاتی مانند من انقلابی ام مفهوم پیدا میکند.

انقلاب مفهومی که دامنه ی وسیعی دارد انقلاب سفید سطحی ترین و جزئی ترین نوع آن در قسمت های کوچکی از سیستم صورت میپذیرد و انقلاب سرخ یا انقلاب سیاه پیچیده ترین مخرب ترین و بنیان افکن ترین نوع آن است. جوامعی که در شوروی سوسیالیست های رفورمیست نامیده می شدند در پی آن بودند که تغییرات سیاسی مد نظر خود را با ایجاد تغییر در دراز مدت و با شعار صبر و مقاومت به انجام برسانند اما وقتی حوادث سیاسی جامعه را به حد اشباع برساند و یا عوامل محرک و همگرا جریان های سیاسی را برای اجرای اهداف خاصی گرد هم آورند و با سقوط همه یا بخشی از رژیم اهداف تحقق یابد. در این صورت است که انقلابی تیره صورت پذیرفته.

انقلاب یکی از پر هزینه ترین رویداد ها در تاریخ هر ملت است. هزینه هایی که به آتش کشیده شدن بنیان های اقتصادی و ریخته شدن خون نیرو های انسانی جامعه و از همه مهمتر کاهش معیار های امنیتی جامعه تنها بخشی کوچک از آن است که برای تغییر یک رژیم و ایجاد انقلاب از سوی یک ملت پرداخته می شود. از سوی دیگر هیچ کس تضمین نمی دهد که انقلابیون ولو اینکه اکثریت جامعه را تشکیل بدهند ولو اینکه به شیوه صحیح اعتراض خود را ابلاغ کنند ولو اینکه بتوانند رژیم را ساقط نمایند به اهداف از پیش تعیین شده خود (اغلب تشکیل یک حکومت دموکرات)  برسند. چه اینکه همواره جریان هایی از خارج یا داخل انقلاب ها وجود دارند که انقلاب را به نفع خود مصادره می کنند. مثالی برای این دست انقلاب ها بهار عربی بود که از 2010آغاز شد و در عرض چند ماه کل منطقه را در نوردید امروزه اما کار به جایی رسیده که از آن به عنوان زمستان عربی یاد میکنند. انفجار ها جنگ های داخلی و تولد گروهک های مختلف تروریستی در منطقه ما حصل ایجاد انحراف در مسیر اعتراضات مسالمت آمیز بودند که از طرف جبهه های مختلف شرقی و غربی (بالاخص آمریکایی اروپایی صهیونیستی) در تنور آن ها دمیده شد.

سخن آخر اینکه انقلاب 79 ایران اگرچه منجر به تشکیل یک حکومت قدرتمند اسلامی در کرانه باختری فرات شد. اما در فضای این روز ها بروز هیچ انقلابی در هیچ جای دنیا صرفه اصلاحی ندارد همانطور که دیگر امروز خبری از جنگ های کلاسیک طولانی مدت بین کشور ها نیست و اکثر جنگ ها چریکی و بصورت نامنظم اتفاق می افتد امروزه به همان اندازه که باید از بروز انقلاب پیشگیری کرد باید به فکر اصلاح بود. هیچ کشوری امروزه آنقدر دور از اخلاقیات و درگیر در نفسانیات نیست که با انقلاب آن را تغییر داد و متقابلا هیچ کشوری نیز در جهان وجود ندارد که سیستمی سالم و اقتصادی موفق و برنامه ای کامل برای توسعه داشته باشد و به اصلاح طلبی در آن نیازی نباشد. امروزه باید به انقلاب های سفید و پایین به بالا بیشتر بپردازیم تا به انقلاب های بالا به پایین و مخرب. کشوری مثل آلمان با انقلاب بالا به پایین در زمان نازیسم به دیکتاتوری منتهی شد اما در سال های بعدی که در آن انقلاب بزرگ دیگری روی نداد و بیشتر به تغییر ساختار های پایین به بالا در آن پرداخت شد تبدیل به قطب اقتصادی اروپا و جهان شده است.

*تصاویر از خودم

۰ نظر ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۴۲
سعید اصلانی