زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

سلام به وبم خوش اومدید اینجا پاتوق نوشته ها و یادداشت هامه امیدوارم از نظراتتون بهرمندم کنید.

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فریدون مشیری» ثبت شده است


از فلسفه تا سفسطه یک عمر دویدم
آخر نه به اقرار رسیدم نه به انکار
مثل مولانا و حافظ ابیات غزل های دکتر فاضل نظری در عین وزن عالی گذری نسبی به عالم نسبیت دارد. فاضل یک نخبه ی غزل سراست که زندگی را می سراید یک زندگی مخلوطی از عشق و مذهب و منطق و حیرانی بین این قوا
آنقدر حیرانی بین این قوا عمیق و توفیق ما از هر کدام نسبیست که گویی خود را هیچ کدام نمیبینیم و نه تنها خود را هیچکدام نمیبینیم بلکه دقیق که مینگریم آن را ضد خود میبینیم. توصیف فاضل از این خود این گونه است:«من ضدی دارم/ آن‌قدر فریب‌کار که آن را/ «خود»پنداشته‌ام/ حالا/ من از خود برای تو شکایت آورده‌ام»
توصیف نوستر آداموس گونه ی فاضل از ضدش هم زیباست و هم سحر آلود. و این شرح خلاصه ایست بر هر آنچه که او سروده زیباست و رمز آلود زیباست و سحر آمیز زیباست و دارای جریان. 
آثار فاضل را بین کار هایم به عنوان جایزه برای خودم تعیین میکنم یکی فاضل نظری و دیگری فریدون مشیری که شعر هایشان حکم شکلات وسط کتاب درسی را دارد.
خلاصه کنم که این کتاب را باید خواند



۰ نظر ۰۲ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۳۱
سین الف

از قدیم گفتن روزای امتحانات ذهن خیلی فعال میشه و کلی خلاقیت از خودش نشون میده

از همین کلی در اطاق مشاعره و این حرفا داریم

دوست داشتم تو فضای مجازی هم یه مشاعره بکنیم

این پست محدودیت زمانی نداره و هزار سال دیگه هم دیدید تو کامنتا یه بیت شعر میتونید اضافه کنید.


برای شروع یک شعر از حضرت فریدون مشیری

برای چشم خاموشت بمیرم ... کنار چشمه ی نوشت بمیرم

نمی خواهم در اغوشت بگیرم ... که می خواهم در آغوشت بمیرم


*فقط نظرات از پایین به بالاس ترتیبش.

۴ نظر ۲۸ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۲۲
سین الف
طبق معمول دو دوره گذشته زود تر از موعد باز شدن سالن ها دوربین به دست به محوطه رسیدم پارسال گشت و گذار کتابیم رو از غرفه بین الملل شروع کردم ولی امسال غرفه های دانشگاهی رو از همون اول صبح زیر و رو کردم با علی و کلی کتاب واسه علی گرفتیم. بعدشم رفتیم سالن عمومی و تنها کتابی که گرفتم ریشه در خاک فریدون مشیری رو گرفتم. با این که کل مسیر دوربین دستم بود اصن حواسم نبود عکس بگیرم و غیر از چند تا عکس ترکشی چیزی عایدم نشد. نکته ای که امسال و هر سال قبل رفتن یادتون باشه اینه که حتی اگه قراره یه کتابم بگیرید اسمشو بنویسید رو یه تیکه کاغذ بزارید تو جیبتون چون من کلی از انتشاراتایی که به قرار حافظه باید میدیدمشون یادم رفته بود مثلا انتشاراتی که کتابای آقای بهرام پور رو چاپ میکنن.
انتشارات سبزان هم رفتم جلد چهارم رمان های دنباله دار استفن هاوکینگ و دخترش لوسی هنوز به فارسی ترجمه نشده 
خلاصه اومدیم بیرون وه که چقد گرم بود این وسط چی میچسبه؟
شربت خاکشیر
از اصفهانیه میپرسن شیرین ترین چیزی که خوردی چیه؟ میگه یه کاسه ترشی مجانی
حالا فک کنین یه هم شهری ترک پیدا شه دو لیوان خاکشیر مجانی مهمونتون کنه
عکس جلو نمایشگاهی
اینم از عکس نمایشگاهی از راست علی فریدی من قادر صولتی و مهدی شجاعی
کودک کتابخوان
غرفه های کودک
غرفه های کودک رنگاورنگ و شاد بودن اما عناوین دلچسبی نداشتن از نظر من به نظر من که همه غرفه ها شبیه هم بودن اینجا
درخت و خستگی سر ظهر
وقتی با خستگی سر ظهر میرسی زیر سایه یه درخت و دوربین هم دستته
تراکتور استقلال
وپایان خوش روزی که توش 40 کیلومتر پیاده روی کردیم / پام بین مترو و سکو گیر کرد و نزدیک بود بشکنه / تراکتورمون برد / استقلالشون باخت / رحمتیشون سوخت / فریدون لبخند زد / و زندگی ادامه داشت...      (عکس: من و حبیب پهلوانی استادیوم آزادی 19 اردیبهشت 95 / عکاس: موبایل و خود علی فریدی)
۰ نظر ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۵۷
سین الف