اما اینبار قرار بود او با استفاده از تکنولوژی های قوی تر شهر موشهای دو را بسازد. همان روز های اول که به اکران عمومی در آمد نزدیک یک ساعت اطراف سینما 29 بهمن چرخیدیم حتی وارد کوچه های تنگ پشت سینما هم شدیم اما اصلا جای پارک نبود بنا بر این شد که برویم و فرداروزی با اتوبوس بیاییم که نشد. حالا که این فیلم به دستم رسیده. میفهمم که اشتیاقم بی علت نبود.
کودکان گرچه تحت تربیت همان پدر مادر ها بوده اند اما به قضیه یه گونه ای دیگر نگاه میکنند آنها میگویند گرچه این کودک فرزند دشمن ما باشد اما کودک است و نیاز به محبت دارد. و تصمیم میگیرند جنگی را که والدینشان سال ها پیش انجام داده اند را تکرار کنند.و از بچه گربه دفاع کنند. و در نهایت اسمشو نبر در انفجاری از بین میرود و پیشول در شهر موشها می ماند. فارغ از اینکه در این بحث و مصداق های سیاسی و اجتماعی آن حق با کیست اما می توان حدس زد برومند نظر عشق مطلق را عرضه میکند. محبت کنید به کسانی که امروز به محبت شما نیاز دارند. اما حتی همان بچه های گروه سنی الف و ب که فیلم برای آنها ساخته شده!!! هم میدانند که گربه دشمن موشهاست به احتمال زیاد جواب این سوال را به شهر موشها ی 3 نگه داشته اند اما آنچه قطعا لازم بود در این فیلمنامه ضعیف و کلیشه ای به آن پرداخته شود این بود که چرا گربه ها میخاستند آن بچه گربه را بکشند.
سمبل گرایی در این فیلم سینمایی در حدی است که انسان را به یاد کتاب های جرج اورول به خصوص Animal Farm می اندازد. یکی دیگر از وجوه تمابز این فیلم وجود یک محیط نیمه اروپایی و اگر دقیق تر بخاهیم بگوییم یک لایه باز تر از جامعه ی کلیشه ای که ما اونو بیرون از خونه میبینیمهستش به گونه ای که در این جامعه کودکان در مدرسه موسیقی می آموزند و ساز می نوازند روابط دوستی های با جنس مخالف که در جامعه ما مذموم شمرده شده و جزو تابو ها در سینمای ایران به حساب می آید به گونه ای ظریف بین کودکان در کل فیلم جلب توجه میکند و سبک آرایش ها و لباس های فشن ما را به یاد جامعه خاصی می اندازد که به نظر می رسد چه خوب و چه بد به سمت آن حرکت میکنیم.
یکی دیگر از مشکلات فیلم که به آن اشاره شد مشکل جذب مخاطب بود.آیا این یک فیلم برای جذب نوستالوژیست های دهه شصت بود یا یک فیلم برای کودکان زیر10 سال.که اگر اینگونه باشد گمان می رود صحنه های لود و ترسناکی که توسط گربه ها ایجاد شده بود تاثیرات منفی در این رده از مخاطبین بگذارد
سمبل گرایی در این فیلم سینمایی در حدی است که انسان را به یاد کتاب های جرج اورول به خصوص Animal Farm می اندازد. یکی دیگر از وجوه تمابز این فیلم وجود یک محیط نیمه اروپایی و اگر دقیق تر بخاهیم بگوییم یک لایه باز تر از جامعه ی کلیشه ای که ما اونو بیرون از خونه میبینیمهستش به گونه ای که در این جامعه کودکان در مدرسه موسیقی می آموزند و ساز می نوازند روابط دوستی های با جنس مخالف که در جامعه ما مذموم شمرده شده و جزو تابو ها در سینمای ایران به حساب می آید به گونه ای ظریف بین کودکان در کل فیلم جلب توجه میکند و سبک آرایش ها و لباس های فشن ما را به یاد جامعه خاصی می اندازد که به نظر می رسد چه خوب و چه بد به سمت آن حرکت میکنیم.
یکی دیگر از مشکلات فیلم که به آن اشاره شد مشکل جذب مخاطب بود.آیا این یک فیلم برای جذب نوستالوژیست های دهه شصت بود یا یک فیلم برای کودکان زیر10 سال.که اگر اینگونه باشد گمان می رود صحنه های لود و ترسناکی که توسط گربه ها ایجاد شده بود تاثیرات منفی در این رده از مخاطبین بگذارد
۰ نظر
۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۴۷