زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

سلام به وبم خوش اومدید اینجا پاتوق نوشته ها و یادداشت هامه امیدوارم از نظراتتون بهرمندم کنید.

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شاه محمد رضا پهلوی» ثبت شده است

طیب شاید متفاوت ترین کارِ گروه فرهنگی ابراهیم هادی باشد. از آن هایی که خیلی هایمان هیچ دیدگاهی درباره اش نداریم. طیب حاج رضایی لوتی و بزن بهادر در دهه های بیست و سی تهران، کسی که عکس رضا شاه را روی شکمش خالکوبی می کند و صاحب امتیاز اولین و بزرگترین محموله های موز در ایران می شود. در طرف مقابل شخصیت طیب خان به همراه یکی از رفقایش می شود مسئول بزرگترین دسته عزاداری جنوب تهران و صاحب نفوذ در بازار میوه و تره بار ، خیر بزرگ و جوانمردی با مرام.

در 28 مرداد 1332 علیه مصدق به خیابان می آید و در 15 خرداد 1342 عکس امام خمینی را روی علم و کتل دسته بزرگ عزاداری اش نصب می کند. در اولی لقب تاج بخش می گیرد و در دومی لقب حر زمان را از حضرت امام دریافت میکند.


مبحث اول گنگ و ناشناس بودن قسمت اعظمی از تاریخ معاصر

بحث های سیاسی ابتدای انقلاب که روشنگر ریشه های سیاسی شخصیت های کنونی حاضر در سپهر سیاسی امروزه کشور را روشن می کند و اینکه قسمتی از تاریخ به جهل مرکب یا شاید هم عمد صاحبان رسانه پنهان و مغفول باقی می ماند بسیار ارزشمند است که همواره مورد کند و کاو من بوده. هر کسی که وقتی برای مطالعه تاریخ معاصر اختصاص می دهد متوجه می شود چه حجم از اطلاعات به محافل عمومی کشیده نمی شود و مردم با چه اطلاعات سطحی در حال برخورد با پدیده ها هستند ان شاء الله در سال های آتی به شرط حیات تحقیقات گسترده در مورد این قسمت از تاریخ انجام خواهم داد. هرچند کار های خوبی در حال انجام است که از جمله آن ها کار های آقای موگویی است که جای تقدیر دارد.


مبحث دوم برجستگی مبارزه طیب با تشکیلات فرقه بهاییت به دستور مراجع

عموما وقتی به تاریخچه شهدایی از این دست نگاه می کنیم گویی دست یهودیان مارونی را می بینیم که آغشته به خون است.شهید اسماعیل رضایی که به همراه  طیب حاج رضایی در روز اعدامشان باهم به جوخه آتش سپرده شدند تنها کسانی بودند که از میان ده ها نفر در آن پرونده ها به اعدام محکوم شدند. اما این دو نفر چه ویژگی به خصوصی داشتند که محکوم به اشد مجازات شدند. در بررسی زندگی این دو شهید متوجه می شویم هر دو فعالیت های گسترده ای در مبارزه با بهاییت در آن سال ها داشته اند. اسماعیل رضایی که عموما کار های فرهنگی ضد بهاییت انجام می داد مسجد صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را در خیابان جمهوری و در مقابل مرکز بهاییان تاسیس کرد و هر ساله جشن های نیمه شعبان را به طور اخص در این خیابان اجرا می کرد. شهید طیب حاج رضایی هم به دستور آقای بروجردی مراکز تجمع و گورستان بهاییان را تخریب کرده بود و گویا بر اثر انتقام همین کار ها بود که حکم اعدام وی بر خلاف نظر قاضی پرونده و از رده های بالای سلطنتی و به نقلی از سمت شخص محمدرضا شاه صادر شد. مطالعه کتاب علاوه بر شناخت طیب خان به شناخت فضای فرهنگی آن دوره بخصوص فرهنگ لوتی گری کمک میکند.

۰ نظر ۰۷ دی ۹۷ ، ۰۷:۲۶
سین الف

دوستان پیگیر مطالب من  می دانند شیوه من در این وبلاگ ابدا کپی پیست نیست. اما هفته پیش که در جواب اینکه کدام کاندیدای ریاست جمهوری اصلح تر است به بچه ها میگفتم که به خودمان بستگی دارد. اگر من و شما روزانه صبح ها زود بیدار شویم و کتاب بخوانیم و فلان و بهمان آن وقت بحث صلاحیت کاندیدا ها موضوعیت پیدا میکند و اصولا اگر همه مردم ایران این کار ها را انجام دهند قطعا سطح کاندیدا ها جبرا ارتقاء یافته و زمینه های مطالبه گری ایجاد می شود وگرنه اصولا انتخاب این یکی و آن یکی چنان تاثیر عمیقی که ایران را سوئیس کند نخواهد داشت.
ناخود آگاه یاد این متن از دکتر سریع القلم افتادم. این توصیه ها به شدت به انتخابات مربوط هستند آن ها را جدی بگیرید.

روحانی، احمدی نژاد ، خاتمی ، رضا پهلوی ، هاشمی رفسنجانی هیچ فرقی ندارند وقتی من عوض نشوم

خاتمی و هاشمی و احمدی نژاد و روحانی و … چه فرقی دارند وقتی ما خودمان مردمان آگاه و درستی نیستیم؟

یک ملت دلال مسلکِ ناآگاه ، با آن حماقت آشکار در هنگام رانندگی یا توحش علنی برای برداشتن یک شیرینی از جعبه ی تعارفی یا حمله به غذای نذری یا شهوت عجیب برای قرار گرفتن در مقابل دوربین، ریختن زباله در کوچه و خیابان و طبیعت، جا زدن و جلو زدن در صف ، با رتبه‌ی نخست جستجوی سکس … چرا باید در پی یک زمامدار رویایی باشد؟

من پیشنهاد می کنم ملت هشت سال انتخابات را تعطیل کنند و اجازه بدهند هر کسی که می‌آید همینجور ادامه دهد . بعد خودشان با حوصله این موارد را تجربه کنند :

اول : ایرانی ها لطفا روزی یک بار(یا دست کم یک روز در میان) حمام بروند.

دوم : ایرانی ها قبل از پرتاب فحش به بیرون ، دهانشان را ببندند و تا بیست بشمرند.بخصوص وقتی توی خیابان و جلوی دیگران هستند.

سوم : هر خانواده‌ی ایرانی هر روز یک روزنامه بگیرد ، اگر شده یالثارات!

چهارم : هر فرد ایرانی تعهد کند که هر ماه یک کتاب تازه بخواند … حتی خلاصه مبانی لوله کشی عمومی!

پنجم : رانندگان به جای فاصله ی بین شلوار و جوراب دختری در آن طرف خیابان به داشبورد جلوی چشمشان نگاه کنند و سرعت از پنجاه کیلومتر در هیچ شرایطی تجاوز نکند.

ششم : همه به خودشان تلقین کنند که این کسی که می خواهیم کلاهش را برداریم تا شب برای عزیزمان هدیه ببریم ، خودش عزیزِ یک نفرِ دیگر است.

هفتم : بفهمیم که زرنگی ضایع کردن حق دیگران نیست بلکه ، رعایت حقوق دیگران ، رسیدن به حقوق خودمان است؛ هر کس به اندازه ما حق دارد و وقتش با ارزش است

هشتم : بفهمیم که اگر صاحب یک بوتیک هستیم شغل ما بوتیک دار است یا اگر راننده تاکسی هستیم شغل ما راننده است . نه اینکه همه دزد و کلاهبردار باشیم و از شغلمان فقط بعنوان برای راهی به رسیدن به کلاهبرداری استفاده کنیم . به شغلمان احترام بگذاریم و بگذاریم دزدی فقط برای کسی باشد که شغلش دزدی است.

نهم : مردهای ایرانی یک بار برای همیشه قبول کنند که زنها ، جزو املاکشان نیستند و خودشان عقل دارند. عشق و رابطه و آشنایی هم بازی برد و باخت و فتح قلمرو دیگران نیست.

دهم : مردها تمرین کنند که رد عبور زنی را با نگاه شخم نزنند و زنان تمرین کنند که جواب سلام مردان را با خونسردی و لبخند بدهند چون به معنای … نیست.

یازدهم : ورزشکاران ما بعد از باخت به رقیب تبریک بگویند (مثل ژاپنی‌ها) و دهانشان را تا یک ساعت بعد از هر باخت یا برد ببندند. خلاصه این که ظرفیت برد دیگران و شکست خودمان را به دست بیاوریم؛ سعی کنیم جدا از برد یا باخت، باارزش بشویم!

دوازدهم : ایرانی‌ها به جای تمسخر شکل ظاهری و نوع حرف زدن سیاستمداران، فکر کنند که ایراد واقعی کار آن شخص در کجاست. همین!

سیزدهم: به نمایشگاه کتاب اگر می روند برای (کتاب) بروند.

به خیابان فرشته می روند برای (عبور) از خیابان فرشته باشدو در کل به هر قبرستانی می روند برای خاطر (همان قبرستان) باشد.

چهاردهم: تمرین کنیم که میانبری که ممکن است ذره‌ای کسی را دلخور کند، مصداق بارز دزدی است؛ حتی‌المقدور میانبر نزنیم.

پانزدهم: در هنگام رانندگی، بین خطوط حرکت کنیم و خطی را انتخاب کنیم که متناسب با سرعت ماست - در عین سادگی، این از همه کارهای دیگه سخت تره!

شانزدهم: این آخری از همه سختتر است و اینکه دروغ نگوییم .

همانطور که فکر می کنیم عمل کنیم . فراموش نکنیم ریا که اکنون عادت و عرف جامعه شده است درواقع یک بیماری اجتماعی و از آسیب شناسی بسیار جدی برخوردار است.

عزیزان، کسی که این مطالب را نوشته است شاید خود نیز دچار این مشکلات است. همه ما در رفتارمان مشکلاتی داریم. ولی باید بپذیریم ایران ما ، همان سرزمینی که هنگام قرائت سرود ای ایران ای مرز پر گهر ، موهای گردنه مان سیخ میشود و دچار دل لرزه مطبوعی میشویم ، در حال سقوط است. بپذیریم اگر شرایط کنونی ایران اینگونه است همه دلیلش مدیران و بالا سری های ما نیستند و نقش اصلی را خودمان ایفا می کنیم.

دکتر محمود سریع القلم استاد دانشگاه

۱ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۱۵
سعید اصلانی

In February 1979 our forefathers went to change the political regime. They believed the Shah's regime promotes atheism.

Shiite clergymen began the protests. and our parents took to the streets in support of their decisions. My grandfather lived in the village at that time. He defines the memory of the king's army forces came to the village. They wanted some people to chant slogans in support of the king. He defines how fled from roof with a number of village men and flee to the mountains to dont participate in the Kings Lunch party. And then after revolution he joined the forces of revolution to protecting the revolution.

Today, some doubts about the goals of the revolution.If the goals of revolution was the moral and religion; Why is our society now in this situation? And if revolution have economic goals. Is not better the king to realize them?

help me to be better

photo by me

۰ نظر ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۰۲
سعید اصلانی