زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

سلام به وبم خوش اومدید اینجا پاتوق نوشته ها و یادداشت هامه امیدوارم از نظراتتون بهرمندم کنید.

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سعید کبریایی» ثبت شده است

 مدت مدیدیست که کتابی به پایان نرسانده ام و متنی ننوشته ام البته دلایل متعددی دارد که یکی از آنها خراب شدن لپتاپم بود ودلیل دیگر این بود که چکیده حرف هایی را که دلم میخواست در اینجا بزنم را در توییتر و استوری اینستا منتشر میکردم ، القصه...

در هر حال دیگر جایی برای نوشتن نقد کتاب هایی که خوانده ام نداشتم و با تمام کردن کتاب هری پاتر و سنگ جادو توفیقی پدید آمد تا مجدد با وبلاگ آشتی کنم. کتاب های کافه کتاب را در دست مطالعه دارم و به زودی تعداد بیشتری را به پایان میرسانم و نقدشان را می نویسم.


هری پاتر و سنگ جادو نوشته جی کی رولینگ

نویسنده : جی کی رولینگ

ترجمه: سعید کبریایی

چاپ هفتم

بعد از تماشای چندین و چند باره فیلم ها و بعد از فاصله نسبتا طولانی که با کتاب های هری پاتر ایجاد شده بود تصمیم گرفتم مجددا به دنیای کودکی بازگردم و مجموعه هری پاتر را یک بار دیگر بخوانم. همزمان برای چند دهمین بار مجموعه فیلم ها را نیز از ابتدا دیدم. مطالعه همزمان کتاب و دیدن فیلم این حس جالب را به آدم میدهد که فکر کنی از بقیه کسانی که همراه تو نشسته و فیلم را می بینند بیشتر میدانی. از همان دقایق اول که میدانی شوهر خاله هری در کار فروش دریل است تا آن انتها که بینندگان فیلم سالن معجون ها و سالن غول را قبل از رسیدن به سنگ جادو در فیلم نمی بینند و فقط تو از آنها اطلاع داری. تنها موردی هم که در کتاب ذهنم نمیتواند قبول کند این مورد است که پرفسور کوییرل در کافه پاتیل درزدار با هری پاتر دست میدهد اما در انتهای فیلم متوجه می شویم که پرفسور کوییرل بنا به طلسم عشق قادر به لمس هری نیست. که البته در فیلم کوییرل در پاتیل درزدار با هری دست نمی دهد و این مشکل حل می شود.

فارغ از بعد داستانی کتاب در ابعاد هنری قضیه هم هری پاتر یک اعجوبه است. کتاب های علمی تخیلی که سال ها پیش نگاشته شده عمر خود را از دست می دهند. و مطالعه آن ها برای انسان قرن 21 کسل کننده می آید اما دنیای جادو گری که رولینگ خلق کرده هیچ گاه پیر نمی شود و اگر به جای تاریخ های ذکر شده در کتاب به تاریخ های تازه تری اشاره می شد هیچ تغییری در داستان ها به وجود نمی آید.

رولینگ ژول ورن می شود

ژول ورن وقتی رمان های علمی و تخیلی اش را می نوشت اجازه می داد ذهنش پرواز کند و به بالاترین فاصله ها و عمیق ترین دریا ها برود سال ها بعد تکنولوژی های عنوان شده در کتاب های ژول ورن اختراع شد و باعث شد او را یک نویسنده پیشگو بنامند.

رولینگ هم وقتی 20 سال پیش در ایستگاه قطار ایده هری پاتر به ذهنش آمد احتمالا پیش بینی نمی کرد روزنامه های اینترنتی به وجود بیاید که عکس هایشان با گیف ذخیره شده اند و تکان میخورند. احتمالا نمیدانست اپل قاب عکس جدید خود را عرضه میکند که در آن عکس های تکان میخورند و برای هری پاتر های قرن 21 دست تکان میدهند. و صد ها احتمال دیگر... به راستی زندگی امروزی ما چیزی از جادو کم ندارد. نقل به مضمون یکی از توییت های جی کی رولینگ این بود که جادوی واقعی نه ورد ها و طلسم های پیچیده است و نه لباس ها و ابزار های عجیب، چیزی که جادو میکند چیزی که به راستی کیمیاست و چیزی که باعث تسخیر بقیه می شود عبارت است از عشق و محبت که در کتاب یک هم دامبلدور به هری میگوید که عشق بالاترین جادو هاست تنها جادویی که ولدومورت نمی تواند از آن سر در بیاورد.

هری پاتر و فرزند نفرین شده

هشتمین کتاب از سری هری پاتر آمد هری پاتر و فرزند نفرین شده. اسم جی کی رولینگ هم با فونتی بزرگ زیر نام کتاب آمده است اما کمی که نزدیکتر بروید متوجه می شوید نوشته : بر اساس رمانی از جی کی رولینگ نه نویسنده این رمان رولینگ نیست چیزی که بیشتر افراد حتی بعد از خواندن کتاب هم متوجه آن نشده اند. داستان روایتگر سال ها پس نابودی لرد سیاه است و با پرش هایی که به هفت کتاب اصلی دارد سعی میکند ابعاد جدیدی را به داستان اصلی اضافه کند. من خودم این کتاب رو بلافاصله که متوجه شدم نویسنده هاش جان تیفانی و جک درن هستن هیچ رغبتی به مطالعه اش نداشتم از دوستانی هم که این کتاب رو مطالعه کردن توصیه شده که این کتاب رو نخونم. نقل قول بی گناه





پ.ن: فوت دکتر مریم میرزاخانی دانشمند ریاضی دان نخبه ایرانی بسیار مایه تاسف بود. ایشان را از مجلات دانستنی ها شناختم وقتی که شکایت میکرد از نبود کوچکترین حمایت های دیپلماتیک برای وقتی که میخاست پسرش تابعیت ایرانی داشته باشد.

اما دو نکته مهم دکتر میرزاخانی یک چهره الهام بخش برای کودکان ایرانی استکه در فضای بعد از انقلاب و جنگ توانست رشد کند و به بالاترین مراتب علمی برسد. بخصوص که این دوره برای دختران سرزمینم بسیار سخت تر می گذشت. اما درسی که از زندگی دکتر میرزاخانی میتوانم بگیرم این است که لازم نیست برای خودم چالش درست کنم چالش هایی که وجودم را ضایع می کند و عمرم را هدر کافیست هدفی انتخاب کنم و در آن راه به بشریت خدمت کنم. در عین تواضع و فروتنی . بدون هیچ دشمنی برایش آرامش میطلبم

۰ نظر ۲۵ تیر ۹۶ ، ۰۱:۱۳
سعید اصلانی