زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

سلام به وبم خوش اومدید اینجا پاتوق نوشته ها و یادداشت هامه امیدوارم از نظراتتون بهرمندم کنید.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جورج اورول» ثبت شده است

اولین بار که داستان قلعه حیوانات ( animal farm) را خواندم احساس کردم در حال خواندن یک کتاب ضد نظام منتشر شده توسط گروه های اپوزوسیون جمهوری اسلامی هستم. اما وقتی متوجه شدم نویسنده آن جرج ارول سال ها قبل از وقوع انقلاب فبریه 1979 ایران فوت کرده تازه متوجه شدم که اکثر انقلاب ها در جهان چرخه های مشابهی طی می کنند. و در این بین انقلابی موفقتر است که هیچ گاه خود را فارغ از انقلاب نداند و همواره خود را انقلابی قلمداد کند. و اینجاست که جملاتی مانند من انقلابی ام مفهوم پیدا میکند.

انقلاب مفهومی که دامنه ی وسیعی دارد انقلاب سفید سطحی ترین و جزئی ترین نوع آن در قسمت های کوچکی از سیستم صورت میپذیرد و انقلاب سرخ یا انقلاب سیاه پیچیده ترین مخرب ترین و بنیان افکن ترین نوع آن است. جوامعی که در شوروی سوسیالیست های رفورمیست نامیده می شدند در پی آن بودند که تغییرات سیاسی مد نظر خود را با ایجاد تغییر در دراز مدت و با شعار صبر و مقاومت به انجام برسانند اما وقتی حوادث سیاسی جامعه را به حد اشباع برساند و یا عوامل محرک و همگرا جریان های سیاسی را برای اجرای اهداف خاصی گرد هم آورند و با سقوط همه یا بخشی از رژیم اهداف تحقق یابد. در این صورت است که انقلابی تیره صورت پذیرفته.

انقلاب یکی از پر هزینه ترین رویداد ها در تاریخ هر ملت است. هزینه هایی که به آتش کشیده شدن بنیان های اقتصادی و ریخته شدن خون نیرو های انسانی جامعه و از همه مهمتر کاهش معیار های امنیتی جامعه تنها بخشی کوچک از آن است که برای تغییر یک رژیم و ایجاد انقلاب از سوی یک ملت پرداخته می شود. از سوی دیگر هیچ کس تضمین نمی دهد که انقلابیون ولو اینکه اکثریت جامعه را تشکیل بدهند ولو اینکه به شیوه صحیح اعتراض خود را ابلاغ کنند ولو اینکه بتوانند رژیم را ساقط نمایند به اهداف از پیش تعیین شده خود (اغلب تشکیل یک حکومت دموکرات)  برسند. چه اینکه همواره جریان هایی از خارج یا داخل انقلاب ها وجود دارند که انقلاب را به نفع خود مصادره می کنند. مثالی برای این دست انقلاب ها بهار عربی بود که از 2010آغاز شد و در عرض چند ماه کل منطقه را در نوردید امروزه اما کار به جایی رسیده که از آن به عنوان زمستان عربی یاد میکنند. انفجار ها جنگ های داخلی و تولد گروهک های مختلف تروریستی در منطقه ما حصل ایجاد انحراف در مسیر اعتراضات مسالمت آمیز بودند که از طرف جبهه های مختلف شرقی و غربی (بالاخص آمریکایی اروپایی صهیونیستی) در تنور آن ها دمیده شد.

سخن آخر اینکه انقلاب 79 ایران اگرچه منجر به تشکیل یک حکومت قدرتمند اسلامی در کرانه باختری فرات شد. اما در فضای این روز ها بروز هیچ انقلابی در هیچ جای دنیا صرفه اصلاحی ندارد همانطور که دیگر امروز خبری از جنگ های کلاسیک طولانی مدت بین کشور ها نیست و اکثر جنگ ها چریکی و بصورت نامنظم اتفاق می افتد امروزه به همان اندازه که باید از بروز انقلاب پیشگیری کرد باید به فکر اصلاح بود. هیچ کشوری امروزه آنقدر دور از اخلاقیات و درگیر در نفسانیات نیست که با انقلاب آن را تغییر داد و متقابلا هیچ کشوری نیز در جهان وجود ندارد که سیستمی سالم و اقتصادی موفق و برنامه ای کامل برای توسعه داشته باشد و به اصلاح طلبی در آن نیازی نباشد. امروزه باید به انقلاب های سفید و پایین به بالا بیشتر بپردازیم تا به انقلاب های بالا به پایین و مخرب. کشوری مثل آلمان با انقلاب بالا به پایین در زمان نازیسم به دیکتاتوری منتهی شد اما در سال های بعدی که در آن انقلاب بزرگ دیگری روی نداد و بیشتر به تغییر ساختار های پایین به بالا در آن پرداخت شد تبدیل به قطب اقتصادی اروپا و جهان شده است.

*تصاویر از خودم

۰ نظر ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۴۲
سعید اصلانی

مرضیه برومند را میشناختم. او در حال و هوای جنگ و پیرو سریال موفق مدرسه موشها شهر موشها یک را ساخته بود.
اما اینبار قرار بود او با استفاده از تکنولوژی های قوی تر شهر موشهای دو را بسازد. همان روز های اول که به اکران عمومی در آمد نزدیک یک ساعت اطراف سینما 29 بهمن چرخیدیم حتی وارد کوچه های تنگ پشت سینما هم شدیم اما اصلا جای پارک نبود بنا بر این شد که برویم و فرداروزی با اتوبوس بیاییم که نشد. حالا که این فیلم به دستم رسیده. میفهمم که اشتیاقم بی علت نبود.

موشهای مدرسه بزرگ شده اند و درگیر پیچ های زندگی اند. با اینکه خاطرات روز های جنگ را دارند و به خود غرور میکنند که روزگاری اسمشو نبر را شکست داده اند اما به شدت از او و حتی بردن اسمش میهراسند. اسمشو نبر و هر چیزی که منسوب به او باشد را دشمن خود می پندارند و حاضر نیستند از سر عقاید خود کوتاه بیایند.
کودکان گرچه تحت تربیت همان پدر مادر ها بوده اند اما به قضیه یه گونه ای دیگر نگاه میکنند آنها میگویند گرچه این کودک فرزند دشمن ما باشد اما کودک است و نیاز به محبت دارد. و تصمیم میگیرند جنگی را که والدینشان سال ها پیش انجام داده اند را تکرار کنند.و از بچه گربه دفاع کنند. و در نهایت اسمشو نبر در انفجاری از بین میرود و پیشول در شهر موشها می ماند. فارغ از اینکه در این بحث و مصداق های سیاسی و اجتماعی آن حق با کیست اما می توان حدس زد برومند نظر عشق مطلق را عرضه میکند. محبت کنید به کسانی که امروز به محبت شما نیاز دارند. اما حتی همان بچه های گروه سنی الف و ب که فیلم برای آنها ساخته شده!!! هم میدانند که گربه دشمن موشهاست به احتمال زیاد جواب این سوال را به شهر موشها ی 3 نگه داشته اند اما آنچه قطعا لازم بود در این فیلمنامه ضعیف و کلیشه ای به آن پرداخته شود این بود که چرا گربه ها میخاستند آن بچه گربه را بکشند.
سمبل گرایی در این فیلم سینمایی در حدی است که انسان را به یاد کتاب های جرج اورول به خصوص Animal Farm می اندازد. یکی دیگر از وجوه تمابز این فیلم وجود یک محیط نیمه اروپایی و اگر دقیق تر بخاهیم بگوییم یک لایه باز تر از جامعه ی کلیشه ای که ما اونو بیرون از خونه میبینیمهستش به گونه ای که در این جامعه کودکان در مدرسه موسیقی می آموزند و ساز می نوازند روابط دوستی های با جنس مخالف که در جامعه ما مذموم شمرده شده و جزو تابو ها در سینمای ایران به حساب می آید به گونه ای ظریف بین کودکان در کل فیلم جلب توجه میکند و سبک آرایش ها و لباس های فشن ما را به یاد جامعه خاصی می اندازد که به نظر می رسد چه خوب و چه بد به سمت آن حرکت میکنیم.
یکی دیگر از مشکلات فیلم که به آن اشاره شد مشکل جذب مخاطب بود.آیا این یک فیلم برای جذب نوستالوژیست های دهه شصت بود یا یک فیلم برای کودکان زیر10 سال.که اگر اینگونه باشد گمان می رود صحنه های لود و ترسناکی که توسط گربه ها ایجاد شده بود تاثیرات منفی در این رده از مخاطبین بگذارد
۰ نظر ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۴۷
سعید اصلانی