زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

سلام به وبم خوش اومدید اینجا پاتوق نوشته ها و یادداشت هامه امیدوارم از نظراتتون بهرمندم کنید.

۷۶ مطلب با موضوع «یادداشت های گاه به گاه» ثبت شده است

سوالی که مدت هاست ذهنم را مشغول کرده این است که تاریخ را قضاوت کنم یا نه؟ گروهی را محکوم کنم. گروهی را محق بدانم و با معیار های امروزی برایشان حکم صادر کنم. کاری که خیلی ها در اطراف ما می کنند. انسان هایی را تا مقامات فوق العاده باور میکنند و او را سمبل هر حرکت خود در امروز و فردایشان می دانند. نئونازی ها اینچنین اند در مقابل هیتلر. ملی مذهبی ها اینچنین اند در مقابل مصدق و مثال هایی بسیار. برخی دیگر انسان های تاریخ را به خاطر اقداماتشان محکوم میکنند. در قضیه تنباکو میرزای شیرازی علیه توافقنامه مقاومت کرد و میرزای بهبهانی یکی از سه مجتهد بزرگ تهران از آن حمایت کرد. چه کسی حرکت درستی کرد و چه کسی اشتباه. شاید بچه های راهنمایی امروزی هم به راحتی پاسخ را بدهند که حق با میرزای شیرازی بود. چرا چون حق بهره برداری از بازار تنباکوی ایران به یک یهودی واگذار می شد. این که با در دست گرفتن بازار تنباکو چه آسیبی به تجار داخلی تنباکو می رسید چه آسیبی به کشاورزان و توزیع کنندگان و مصرف کنندگان تنباکو می رسید. همه این ها قابل بررسی است. اما قسمت جالب ماجرا این است که خیلی ها در آن دوره به صرف واگذاری این امتیاز به یک یهودی اعتراض میکردند. دانش بیشتر مردم از آنچه که در اطرافشان می گذشت بسیار سطحی و ناچیز بود. متن توافق ها بعضا به صورت محرمانه نگاشته می شد. و نکات قوت و ضعف آن بعضا در ده ، بیست سال اخیر با بررسی اسناد منتشره دولت بریتانیا کشف شده است. برخی از متن ها حتی تا قبل از نگاشته شدن کتاب دکتر یرواند آبراهامیان به نام ایران بین دو انقلاب محرمانه تلقی میشد و بخش های ذکر نشده در کتاب همچنان برای عموم غیر قابل دسترس است. به طوری که خود دکتر آبراهامیان اظهار امید می کند که با انتشار اسناد محرمانه روسیه تزاری و نیز جماهیر متحده شوروی ابعاد جدیدی از تاریخ ایران هویدا شود. فلذا نمی توان انتظار داشت مردمی که حتی سواد خواندن اطلاعیه های رسمی حکومت را نیز نداشتند از نقاط قوت و ضعف توافقنامه ها با خبر باشند و بخواهند له یا علیه آن جبهه بگیرند.
این مهم حتی امروزه نیز جدی گرفته نمی شود به طوری که مخالفان و موافقان سرسخت برجام هم اغلب هرگز متن برجام را از نزدیک ندیده اند. هر چند وجود رسانه های تحلیل گر که برای مثال برجام را می خواند و نقاط خاص و مفید آن را به اصطلاح هایلایت می کند کمی از عمق مشکل نخواندن و ندانستن تاریخ امروز می کاهد اما وقتی نقشی مشابه در دوره های ناصری و بعد از آن برای روشنفکران و روحانیون قائل شوید حتما باید ضریب خطای آن ها را نیز در نظر بگیرید.
پدیده ای که خواه ناخواه در تاریخ وجود دارد و من برای آن از اصطلاح سایه ی ابدی استفاده میکنم اتفاقی است که در زندگی اکثر رجال تاریخ می افتد و آن ها را به آیندگان می شناساند. برای مثال هیتلر با آلمان نازی و دوره رایش سوم شناخته می شود در حالی که این مدت دوره کوتاهی از زندگی هیتلر به شمار می رود و قسمت اعظم آن هیتلر جوان ، هیتلر سرباز، هیتلر حزبی، هیتلر سخنران و هیتلر به عنوان نفر دوم آلمان به ندرت مورد توجه افراد قرار می گیرد.
بسته به خوب یا بد بودن سایه ابدی افراد بقیه زندگی اش تحت تاثیر قرار میگیرد و این اجحاف هم به خود شخص محسوب می شود و هم اجحاف به کسانی که به دنبال درس های تاریخ اند. چنگیز خان را فردی خون خوار ترسیم کرده ایم که همواره به این سوی و آن سوی حمله میکرده و جوی خون به راه می انداخته. البته این قابل انکار نیست که سربازان وی چنین کاری کرده اند اما کمتر بررسی تاریخی در مورد هوش نظامی وی انجام شده. حمله و عبور از دیوار چین مساله ای نیست که قصاوت قلب بتواند راهی برای آن بیابد بلکه یک هوش نظامی قویست که  پشت این چهره خشن امور را تدبیر می کند.
قاضی و وکیل تاریخ خان خوبی نمیشوند قضات همواره به دنبال اینند که تاریخ را قضاوت کنند چنگیز را به صندلی محاکمه بنشانند و از جوی های خون به راه انداخته از او بازجویی کنند بدون اینکه در نظر بگیرند کشتن دشمنان در فرهنگ قبیله ای ترک ها و مغول های صحرا نشین یک فضیلت محسوب می شده و این قاضی اگر چند صد سال زود تر در خاور دور زاده می شد چنگیز را نه تنها محق بلکه یک ابر قهرمان جنگی می دانست که توانسته دشمنان ابدی را شکست دهد.
مطالعه تاریخ با دید وکلا نیز مناسب حال نیست. وکیل یک ثمره خاص از جناح را می گیرد و عقبه ی آن در طول تاریخ را محق می داند و دشمنانش را باطل می شمارد. برای مثال با رشد فرهنگ دموکراسی لیبرال در جوامع کنونی یک علاقمند به لیبرال تاریخ معاصر ایران را بر می دارد و هر چه دموکرات و لیبرال و سکولار در ایران بوده را می ستاید و جبهه های محافظه کار و حامی دربار را در هر کجای کار لعن و نفرین می گوید. باز مساله همان است. تاریخ را باید در بسترش خواند. مثلا در برهه ای انقلابیون شیخی مشروطه به سنگر اعتدالیون می پیوندند و پس از درگیری های داخلی بین مشروطه چی ها و نیز برخی گروه های سوم مانند ایلات بختیاری ستار خان سلاحش را تحویل نمی دهد و ترجیح می دهد گروه کوچک خود را مسلح نگه دارد و در نهایت در همین درگیری ها زخمی و کشته می شود. شاید اگر به دستور حاکم نظامی تهران همه ی اسلحه ها از همه گروه ها جمع آوری می شد مسیر تاریخ به گونه ای دیگر نگاشته می شد. امروزه ستارخان به عنوان یک آزادی خواه و یک شخصیت ملی مطرح است اما آن روز ها تصمیم های سختی برای مشروطه چی ها بود که با دولت مرکزی همکاری کنند یا نه مشروطه به انحراف رفته یا نه؟ دموکرات های لیبرال مشروطه چی های حقیقی تری اند یا اعتدالیون مذهبی؟ هر دو جبهه در مجلس سوم مهره های ارزشمندی از مشروطه خواهان را در خود جای داده بود پس به این راحتی نمیتوان حق را به ستار خان داد و تاریخ را به این سادگی مینیمالیزه کرد. 

یا وقتی سپهسالار پیشنهاد جمهوری شدن ایران را می دهد و مدرس به شدت با آن مخالفت می کند و جمهوری را بدعت دانسته، میگوید اگر یک شاه عادل روی کار آید از او حمایت می کنم نمی توان این سخن او را با ملاک انقلاب 57 سنجید. در سنجه انقلابیون 57 احتمالا این سخن مدرس جزایش اعدام بود.

 یا اعتراض امام خمینی به رای زنان در برهه ای(1342) و حمایت از رای زنان در برهه دیگر(بعد از انقلاب) نتایج یکسانی به دنبال نمی داشت. چرا که وی معتقد بود رای برای زنان قطعه ای از پازل بزرگتر است که از سوی امپریالیسم غرب برای استعمار نوین ایران و ضدیت با اسلام انجام شده است. اما سال ها بعد وقتی خود رهبر ایران شد اولا بر چیدن این سیستم به صلاح و صرفه نبوده و ثانیا می توانسته مورد حسن استفاده قرار گیرد.
در نهایت این که تاریخ را باید با دید یک تاریخ دان خواند و برسی نمود. اشتباهات افراد و نقاط مثبت هر فرد کنار هم مطالعه کرد. آموخته ام که آدم های خاکستری تاریخ بسیار بیشتر از آدم های سیاه و سفید آن هستند و آموخته ام هر تصمیمی که هر شخصی در طول تاریخ گرفته اگر بخواهم در باره اش نظری بدهم باید تمام شرایط آن دوره از جمله اطرافیان، تهدید ها و تحدید ها، پذیرش عامه جامعه و میزان نوین و پیشرو بودن آن تصمیم را در نظر بگیرم آنگاه بگویم او چگونه تصمیمی گرفت.

۰ نظر ۱۷ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۲۳
سعید اصلانی
I know the power to say no is a essential need to live in a busy society. but I cant do it. I lost my dialectic power and my body is ready to finish everything with accept the responsibility of it.
 I think I have to change myself.
A friend want to be with you this afternoon and you didn't do your works. its easy, say no.
University wants you to design a new poster and you have a hard exam next week. don't think say no.
even your PC wants you to check the Instagram twitter FB etc.
and you are going to go to master. you should to say no if you want tomorrows 
and don't forgot; The Time is Gold.
۰ نظر ۰۳ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۳۲
سعید اصلانی

سالگرد شهادت سید مصطفی امسال هم آمد و گذشت و من هنوز در حسرت یک دیدار مجدد ... شاید...
مطلب زیبایی به قلم سید رضا مختاری برادر شهید بزرگوارم سید مصطفی مختاری در مورد این شهید نگاشته شده و من اونو از سایت طبشن برداشتم. پارسال آقای مختاری یک کامنتی در وبلاگ گذاشته بودن که کامنتشون رو یادگاری نگه داشتم اما نمیدونستم چه نسبتی با سید من دارن امسال فهمیدم که اخوی ایشون هستن به هر حال واسشون آرزوی توفیق دارم. دعوت میکنم متن موجود در ادامه مطلب رو بخونید یا حد اقل اون قسمتی که مربوط به تفحص شهید هست رو حتما بخونید. 
ان شاء الله امسال نیت میکنم دعوت شم برم سر قرار
هویزه یادمان شهدا آرامگاه ابدی پیگر مطهر شهید بزرگوار سید مصطفی مختاری
به تبرک شهید مختاری اسم نشریه جدیدمون رو اخلاص می زاریم و در شماره اولش حتما یه مطلب ویژه در مورد گروه اخلاص داریم.
التماس دعا

۰ نظر ۲۷ دی ۹۵ ، ۰۴:۰۲
سین الف


آیت الله هاشمی رفسنجانی شاید پر تنش ترین چهره انقلاب باشد. از لبه های پرتگاه های خودی و غیر خودی ها بگیر تا عامل ثبات شدن کاندیداتوری اش در انتخابات 92، از نقش تعیین کننده اش در انتخاب رهبری تا نماز جمعه معروف خرداد 88 و از رد صلاحیت شدنش تا ریاست عالی ترین مجمع نظام.
نمیدانم تاریخ چگونه زندگی این مرد را خواهد نگاشت مردی که دایه انقلاب بود
موقوفه ی انقلاب بود
عالیجناب سرخ پوش / گنیجینه اسرار نظام/ امیر کبیر زمان سردار سازندگی/ حاج آقا خاطره ...

هر چه که بود
اما من او را اینگونه می شناسم. مردی که سیاست را کیاست میکرد.
من او را این گونه می شناختم:
"ظلم است ظلم بزرگی است اگر به فردای این کشور فکر نکنیم... فردا ممکن است ما نباشیم ولی فرزندانمون که هستند آینده که هست ایران که هست ستون های فردا را باید امروز بنا کنیم فردا دنیا شتابی دارد که باید آهنگ آن را امروز شروع کنیم. همیشه آرزو و امید داشتم در زمان حیاتم ببینم که دست هایی توانا تر این امانت را از ما تحویل بگیرند و ما بنشینیم و ببینیم و خدا را و مردم را شکر کنیم..."
من او را مردی میشناختم که بقول عزیزی ایران و مردم ایران و این انقلاب و این نظام مانند مردمک چشمش بود. پس تا آخرین لحظه حیاتش از مواضعش کوتاه نیامد و بازنشسته نشد و در کناری ننشست...
من او را برای همیشه آیت الله هاشمی رفسنجانی رضوان الله تعالی علیه می شناسم.

۰ نظر ۱۹ دی ۹۵ ، ۲۳:۴۸
سین الف
ّFinished 2016 anymore. Good or bad , Sweetly or sadly. That wasn't bad to me. I test my chance in political science and I hope to be better in next master entrance exam. I had several travel with my friends to Tehran and I learned a lot of things there last summer. We changed our house this year and I finished my undergraduate classes. I lost my friends Ali Faridi, Mehdi Shojaee, Habib Pahlevani etc. because they finished BA. Anyway .
in the world but I don't think it was better than 2015. Terrorism started hidden world war III against peace and happiness.
Plane Crashs, bomb explosion, Crazy terrorists behind the wheel of trucks, Charlie Hebdo, Battle of Aleppo, Mosul War, Boko Haram, Taliban, ISIS ISIS ISIS...
cutting the heads, Burning alive, And more bitter than all, crime in God name
I really wish to have a more peaceful year in 2017...
at the end I want to mention all of who death this year under terrorism shadow and I don't know their names. and mention some of people that I knew. look at their pics and mention people that I forgot their.

Alan Rickman
my favorite magic teacher professor Snap(RIP)

Abbas Kia Rostami
Where is the friend's home?

Muhammad Ali Clay
meaning of hero


Davoud Rashidi
Iran less a part of art
۰ نظر ۱۱ دی ۹۵ ، ۰۰:۱۱
سین الف
بر خلاف دوستم که امروز میگفت عجب کارگردان قدری دارد این بلبشوی خاورمیانه من معتقدم عوامل صحنه ی زیادی مشغول به کارند اما قریب به اتفاقشان نمیدانند برای چه فیلمی دارند نقش بازی میکنند. این فیلم اتفاقا از بی کارگردانی محض درد می برد هر بازیگر هر جای تئاتر که ایستاده به ناگاه حرکتی می زند که آدم از دیدنش حیران می ماند. اتفاقا هر نخودی که در این شربا در حال جوشیدن است احساس میکند کارگردانی کل آبگوشت بر عهده ی اوست. این وسط یک عده هم گیر داده اند که حلب با مذاکره آزاد نشد با مقاومت آزاد شد. آقا شما راست میگویید پس لابد مذاکرات آمریکا روسیه و همینطور مثلث ایران روسیه ترکیه در هفته های گذشته جهت تعیین محل پهن کردن بساط در روز سیزده بدر بود.
در دنیای نسبیت ها جنگ ها حق و باطل نیستند. و جنایتکار ها نسبی اند. یک طرف اقوامی وحشی و بدوی که پوست کودک را جلو والدینش میکنند. آن طرف هم اقوام وحشی متمدن که با هواپیما های پیشرفته خود آتش روی بیمارستان های حلب می ریزند. داستان سوریه و داعش هر چه که هست به این زودی ها جمع شدنی نیست. گاهی دلم میخواهد باور کنم روایت امثال رائفی پور ها را از داستان تشکیل داعش در روز سجده بر حضرت آدم. و از طرفی باورم را بریده اند رسانه های چپ و راست و بالا و پایین. اکنون به هیچ رسانه ای اعتماد ندارم هیچ خبری را باور نمیکنم و حتی قضیه هایی مثل قتل یک سفیر رو هم جدی نمیگیرم و فقط منتظرم ببینم چه می شود. فعلا هیچ چیزی را باور نمیکنم تا چون شود...
سفیر روسیه
۰ نظر ۰۱ دی ۹۵ ، ۲۰:۳۰
سین الف

نمیدونم شنیدم میگن امروز 27 ام آبان روز کتابفروشی هاست. هر چیزی که بهانه ای بشه که راجب کتاب حرف بزنیم رو دوست دارم چرا؟

مورگان فریمن در فیلم لوسی میگه: "بالاترین هدف از وجود ما انتقال تجربیاته و هدف بالاتری وجود نداره."

به برترین بودنش کاری ندارم و اینکه چقدر درسته جملش، اما چیزی که حقیقته اینه که انتقال تجربیات نسل های گذشته چیزی هست که ما رو به این جا رسونده و هر جا کمی و کاستی بوده یا باید به گذشته ها و تجربیات اونها مراجعه کنیم یا اینکه راه نرفته ای بوده که باید خودمون بریم و برای آیندگانمون ثبت کنیم.

کتاب ها در هر زمینه ای که باشن ماحصل یک محدوده خاصی از زمان نویسنده ( ولو 10 دقیقه) هستن که در اختیار ما قرار گرفتن و ما با خوندن اونها مثل اینکه اون زمان بالقوه کتاب ها به زندگیمون اضافه بشه. مثلا با خوندن کتاب دور دنیا در 80 روز هر چقدر هم که تخیلی باشه انگار که 80 روز به زندگی شما اضافه شده در این 80 روز تجربه های مختلفی داشتید با آدم های مختلفی آشنا شدید و حس و حال های متفاوتی رو تجربه کردید.

کتاب جامعه شناسی به زبان ساده دکتر صادق زیبا کلام رو به تازگی تموم کردم. و کتاب تولد اسرائیلش رو شروع کردم. اگه بخوام به طور خلاصه در این باره بگم در کتاب جامعه شناسی به زبان ساده حق مطلب رو ادا کرده و سرنوشت تفکرات و نقد و برسی های مدل خاص خودش رو درباره دورکهیم مارکس و وبر مطرح کرده. یکی از مطالب جنجالی کتاب برسی علم بودن یا نبودن علوم انسانی و مبحث علوم انسانی اسلامی ( مانند اقتصاد اسلامی) و غیره هستش.

در پشت جلد کتاب اومده:

پیچیدگی نظریات جامعه شناسانی چون دورکهایم ، مارکس ، وبر و ... هنگامی که با بیان پیچیده جملات ابهام بر انگیز و نارسای برخی شارحان همراه می شود.عامل مهمی خواهد بود در سخت فهم شدن این نظریات و طبعا گریزان شدن دانشجویان از مطالعه این نظریات. دکتر صادق زیبا کلام تلاش کرده است تا در این کتاب شرحی ساده همه فهم و به دور از پیچیدگی های مرسوم شارحان این نظریات را ارائه کند.

مطالعه این کتاب رو اگه جامعه شناسی خوندید و هیچی ازش نفهمیدید یا اینکه میخاید وارد فضاش بشید شدیدا توصیه میکنم.

به مناسبت هفته کتاب فروشی ها هم دوتا منو به بالا اضافه شدن:

کافه کتاب: لیستی از کتاب هایی که خوندم با رده بندی خودم و به امانت اونای که دسترسی دارن میتونن ازم بگیرنش یا اگه دو ستاره(**) بود میتونم معاوضه کنم با کتاب های دیگه ای

کافه فیلم: لیستس از فیلم هایی که دیدم به همراه سیستم رده بندی و امتیازیشون

۰ نظر ۲۷ آبان ۹۵ ، ۰۸:۱۹
سین الف

انسان: خداوندا من به عدالت تو شک دارم آخر چطور ممکن است که تو عادل باشی و جهان اینگونه باشد؟

خدا: چرا فکر میکنی من عادل نیستم؟

انسان : خدایا چرا من بیمار هستم و بسیاری در این جهان بیمار نیستند این عدالت نیست.
خدا: همه ی شمارا سالم و تندرست کردم دیگر چه؟
انسان: خدایا چرا من زشت هستم و انسان های دیگر زیبا تر از من؟
خدا: همه تان را زیبا کردم دیگر چه؟
انسان: خدایا من گرچه مانند همه زیبا و تندرستم اما من پول ندارم و دیگرانی هستند که ثروتمندند.
خدا: به همه تان ثروتی فراوان و برابر عطا نمودم آیا راضی میشوی؟
انسان: انسان های دیگر مهارت هایی دارند که استعداد ذاتی آنهاست خدایا چرا مهارت های من کم تر است؟
خدا: به همه تان مهارتی برابر ارزانی میکنم آیا راضی شدی که اکنون همه انسان ها با قیافه و مهارتی برابر از ثروت و سلامتی یکسانی برخوردارند؟
انسان : نه!
خدا : چرا چه چیزی دیگری میخاهی؟
انسان : گل ها زیبا تر از علف ها هستند و گوشت بدن ها از سنگ ها نرم ترند آنها باعث اختلاف می شوند
خدا: همه مواد عالم را از یک جنس و از یک درجه میسازم دیگر چه
انسان: برخی بزرگترند وبرخی کوچکتر این عدالت است؟
خدا: همه را به یک اندازه جمع میکنم 

و خدا همه هستی را در ذره ای جمع کرد ولی دیگر انسان نبود که از عدالت خدا ایراد بگیرد. خدا آن ذره را مجددا گشود تا زمین و آسمان دوباره شکل گیرد انسان نام آن روز را انفجار بزرگ(Big Bang) گذاشت. و گویی گفت و گوی دیروزش را با خدا فراموش کرده بود چرا که باز از عدالت خدا ایراد میگرفت.

و خدا با لبخند میگفت همین که تو وجود داری عدالت محض من است.

sin.alef

۰ نظر ۱۹ آبان ۹۵ ، ۱۱:۳۶
سین الف

چند سال پیش نشستم و برای خودم منشور عقایدی تدوین کردم. در آنجا خودم را در محدوده سه وطن سیاسی فرهنگی  دینی تعریف کرده بودم. با گسترش دامنه مطالعات در سالهای اخیر نظرم اندکی جامع تر شد و هر سه وطن را در یک وطن جمع کردم. سوال: اصلا چرا وطن مقدس است؟ پاسخ: انسان هستی خود را از موطن می گیرد. از عصاره هایش می خورد و می نوشد و از مردمانش می آموزد. این بذل و بخشش وطن در انسان عشق را بر می انگیزاند و مسئولیتی بر گردن او می نهد. انسانی که به وطن عشق نورزد و آن را هیچ بشمارد را مزدور گویند. مادر وطن است چرا که انسان را از شیره جانش بهره مند میکند و نخستین آداب انسان بودن را به انسان می آموزد. به همین خاطر در هر مرام و مسلکی که باشید توهین به مادر و بی وفایی نسبت به او جرمیست نابخشودنی.

مام میهن سرزمینی که مرا پرورد و به من آموخت و من به او عشق می ورزم و در قبالش مسئولیت دارم. به قهرمانان سرزمینم اقتدا میکنم که میگفتند میخواهند هفت دولت زیر پرچم ایران باشد. به مردان پر افتخارش میبالم بگذار رو سیاهی اش بماند برای کسانی که خیانت کردند. آنانکه به مام میهنم خدمت کردند تفاوتی ندارد از چه سلسله ای بوده اند. ناسیونالیسم ایرانی با نژادپرستی تفاوت دارد چون اصولا مساله نژاد در میان نیست. ناسیونالیسم ایرانی بر پایه فرهنگ، خاک و تاریخ است. به مناسبت هفتم آبان / 29 اکتبر سالروز گرامیداشت کوروش کبیر این متن رو منتشر میکنم هر چند از همین حالا میدونم به خاطر تصمیماتم در این حوزه مورد انتقاد قرار میگیرم. اما بیخیال جاویدان نام ایران جاویدان باد یاد مردان ایران به امید ایران بزرگ

دوست دارم بیشتر راجب ایران و تاریخش بخونم در زیر این پست اگه مایل هستید نظرتون رو بگید تا باهم برسی کنیم هر چی که هست اصن تاریخ ایران خوب تاریخ ایران بد هر چی سپاس

۳ نظر ۰۷ آبان ۹۵ ، ۰۸:۵۵
سین الف

یکی از اساتید فلسفه ام می گفت اقیانوس جای عجیبی است. زیر هر سنگش موجودی زندگانی می گذراند که تصورش را هم نمیتوانی بکنیچه شکلی است. دنیای اندیشه ها هم همینطور است. زیر جمجمه های مردم زیر این آسمان آبی فکر هاییست که نمیتوانی تصورش را هم بکنی. بخواهی نخواهی عصر انفجار اطلاعات است و شخصی سازی فکر ها جزوی از آن است.
مستندی راجب افغان های مقیم ایران می دیدم. یاد مساله های پراکنده ای افتادم که راجب آن ها در طول این سال ها شنیدم. دوستی مهربان و دانشمند داشتم که تبعه افغانستان بود وقتی پس از یک پروژه سخت از او خواستم در جشن پایانی آن در تبریز به ما بپیوندد پاسخی که شنیدم مانند برق سه فازی بود که مرا تکان داد. "متاسفم سعید؛ فکر نمی کنم اتباع افغان اجازه تردد و اقامت در استان شما رو داشته باشند." من درون خودم شرمنده شدم چرا باید قوانین کشورم چنین محدودیتی وضع میکرد...؟ مدت ها بعد با دوستانی آشنا شدم که معتقد بودند که افغان ها فرصت های اشتغال ایران را از بین برده اند و همگی باید از کشور خارج شوند. آنها متوجه این قضیه نبودند که اقتصاد فلج ایران است که نمیتواند از نیروی کار ارزان بهره ببرد وگرنه کشوری مانند آلمان در حال واردات نیروی کار به کشور شان هستند. دوستان پان ایرانیستم اما نظری جالب و متفاوت داشتند. آنها معتقد بودند سرزمین آریانا افغانستان بزرگ جزئی از تاریخ ایران است و باید به آن الحاق یابد. اوضاع منطقه طوری تغییر یافته که میتوان به الحاق تکه های جدا شده تاریخی ایران امید وار بود. این کشور گشایی نیست و حق ایرانی هاست که زیر پرچم واحدشان با فر ایزدی بر ملک کیانی حکم ورزند. این تئوری امروز یک ایراد بزرگ دارد. ما امروز در سیاست خودمان مانده ایم ، سیاست اغیار پیشکشمان :(

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۵ ، ۲۱:۳۸
سین الف