زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

وب نوشت شخصی سعید اصلانی

زیر آسمان

سلام به وبم خوش اومدید اینجا پاتوق نوشته ها و یادداشت هامه امیدوارم از نظراتتون بهرمندم کنید.

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید ابراهیم هادی» ثبت شده است

مسافر کربلا

زندگی نامه شهید (کربلایی) علیرضا کریمی
کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
شخصیت علیرضا آنقدر اسطورگی دارد که نویسنده را مجبور می کند در همان ابتدای کتاب توضیح دهد قصد اسطوره سازی ندارد و قصدش صرفا معرفی شخصیت حقیقی یک شهید نوجوان دفاع مقدس است. وقتی می رفت 16 سال بیشتر نداشت. مادرش می پرسد: " کی بر می گردی؟" پاسخ می دهد: "ما مسافر کربلاییم، وقتی راه کربلا باز شود بر می گردیم." 16 سال بعد وقتی اولین کاروان رسمی کربلا اعزام شد پیکر مطهرش بازگشت.

اگر در کتاب به سن او اشاره ای نشود و قرار باشد مخاطب صرفا بر اساس حرف هایی که علیرضا می زند و اعمالی که انجام می دهد سن او را تشخیص دهد احتمالا همگی گمان می کردیم در مورد یک آدم جا افتاده 40 ساله روبرو هستیم. وقتی دختر های بی حجاب بزرگتر از خودش را با متانت و تسلط و منطق تمام امر به معروف می کند و آن ها را چادری می کند. وقتی پول توجیبی اش را پفک می خرد و به بچه های یتیم و فقیر می دهد که این کودکان توانایی خرید این چیز ها را ندارند. یا وقتی مادرش برای عروسی خواهرش برایش لباسی نو می خرد و او آنرا به نیازمندی می بخشد. این ها افسانه نیست اند؟ اسطوره نیست اند؟ زمانی که کتاب ابراهیم هادی را می خواندم چندین بار به تصویر ابراهیم روی جلد کتاب نگاه می کردم  و با خودم می گفتم ای کاش که مطالب این کتاب دروغ باشد، که اگر راست باشد وای بر ما و زندگی که امروزه در روح و جسم ما در جریان است. حال با یک کودک 16 ساله طرفم که نه با تبلت و بازی و لهو و لعب های امروزی سرگرم است و نه اصلا شبیه بچگی و بچه های ماست. او به نیت یاری امام زمانش با کلاش تک خال می زند و شبانه روز جسمش را برای ظهور آماده می کند.

یکی از زیبا ترین جلوه های شهادت او همین جمله آخر شهید به مادرش است. گویی خدا براستی اذن برات کربلا را به این شهید نوجوان داده، چرا که خیلی ها از او برات کربلا گرفته اند. در بند آخر وصیت نامه اش هم نوشته قرار ما ... کربلا... ، پس هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله

پ ن: عکس روی جلد کتاب را خود شهید برای یادگاری بعد از شهادت گرفته است.
۱ نظر ۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۱۶
سین الف

طیب شاید متفاوت ترین کارِ گروه فرهنگی ابراهیم هادی باشد. از آن هایی که خیلی هایمان هیچ دیدگاهی درباره اش نداریم. طیب حاج رضایی لوتی و بزن بهادر در دهه های بیست و سی تهران، کسی که عکس رضا شاه را روی شکمش خالکوبی می کند و صاحب امتیاز اولین و بزرگترین محموله های موز در ایران می شود. در طرف مقابل شخصیت طیب خان به همراه یکی از رفقایش می شود مسئول بزرگترین دسته عزاداری جنوب تهران و صاحب نفوذ در بازار میوه و تره بار ، خیر بزرگ و جوانمردی با مرام.

در 28 مرداد 1332 علیه مصدق به خیابان می آید و در 15 خرداد 1342 عکس امام خمینی را روی علم و کتل دسته بزرگ عزاداری اش نصب می کند. در اولی لقب تاج بخش می گیرد و در دومی لقب حر زمان را از حضرت امام دریافت میکند.


مبحث اول گنگ و ناشناس بودن قسمت اعظمی از تاریخ معاصر

بحث های سیاسی ابتدای انقلاب که روشنگر ریشه های سیاسی شخصیت های کنونی حاضر در سپهر سیاسی امروزه کشور را روشن می کند و اینکه قسمتی از تاریخ به جهل مرکب یا شاید هم عمد صاحبان رسانه پنهان و مغفول باقی می ماند بسیار ارزشمند است که همواره مورد کند و کاو من بوده. هر کسی که وقتی برای مطالعه تاریخ معاصر اختصاص می دهد متوجه می شود چه حجم از اطلاعات به محافل عمومی کشیده نمی شود و مردم با چه اطلاعات سطحی در حال برخورد با پدیده ها هستند ان شاء الله در سال های آتی به شرط حیات تحقیقات گسترده در مورد این قسمت از تاریخ انجام خواهم داد. هرچند کار های خوبی در حال انجام است که از جمله آن ها کار های آقای موگویی است که جای تقدیر دارد.


مبحث دوم برجستگی مبارزه طیب با تشکیلات فرقه بهاییت به دستور مراجع

عموما وقتی به تاریخچه شهدایی از این دست نگاه می کنیم گویی دست یهودیان مارونی را می بینیم که آغشته به خون است.شهید اسماعیل رضایی که به همراه  طیب حاج رضایی در روز اعدامشان باهم به جوخه آتش سپرده شدند تنها کسانی بودند که از میان ده ها نفر در آن پرونده ها به اعدام محکوم شدند. اما این دو نفر چه ویژگی به خصوصی داشتند که محکوم به اشد مجازات شدند. در بررسی زندگی این دو شهید متوجه می شویم هر دو فعالیت های گسترده ای در مبارزه با بهاییت در آن سال ها داشته اند. اسماعیل رضایی که عموما کار های فرهنگی ضد بهاییت انجام می داد مسجد صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را در خیابان جمهوری و در مقابل مرکز بهاییان تاسیس کرد و هر ساله جشن های نیمه شعبان را به طور اخص در این خیابان اجرا می کرد. شهید طیب حاج رضایی هم به دستور آقای بروجردی مراکز تجمع و گورستان بهاییان را تخریب کرده بود و گویا بر اثر انتقام همین کار ها بود که حکم اعدام وی بر خلاف نظر قاضی پرونده و از رده های بالای سلطنتی و به نقلی از سمت شخص محمدرضا شاه صادر شد. مطالعه کتاب علاوه بر شناخت طیب خان به شناخت فضای فرهنگی آن دوره بخصوص فرهنگ لوتی گری کمک میکند.

۰ نظر ۰۷ دی ۹۷ ، ۰۷:۲۶
سین الف

کم کم شبیه یک طنز می شود تراژدی من، اعتیادم به کتاب های گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی یک بار دیگر ابراهیم دستم را گرفت و در کوچه شهدا مرا به در خانه ای دیگر برد تا قسمتی دیگر از دلم را آنجا واگذارم. "علی اکبر شیرودی" دیگر برای من یک نام نخواهد بود. برای من از این پس شیرودی یک اسطوره است. اسطوره ای که که چون کوه پشتم ایستاده و با خونش پای اعتقاداتش امضا زده و برایم دعوتنامه فرستاده است تا رهپو و داعی راهش باشم.
علی اکبر یک بار دیگر باطل بودن عقاید ماتریالیستی را به رخ من می کشد و چرخ دنده های دنیای منطقی ما آدم ها را در هم میشکند. آنجا که می گوید بالگرد کبری یک وسیله است. مهم انسان مومنیست که بالگرد را هدایت می کند. و این چنین می شود که به توانایی هایی از بالگرد دست پیدا می کند که شرکت سازنده آن نیز از آن بی اطلاع هستند.
علی اکبر اسطوره ی من است زمانی که می گوید تعهد برتر از تخصص است و انسان باید با 80 درصد ایمان کار ها را بکند و 20 درصد باقی را به تخصص و مهارتش بسپارد.
علی اکبر اسطوره ی من است آنجا که می گوید محدوده ی پروازی من همه نقشه ی جهان است اگر رهبرم فرمان دهد. خدای را سپاس گذارم که رفقایی چنین بر سر راهم قرار می دهد که همانا بنا به فرموده ی قرآن کریم اینان بهترینِ رفقا هستند.

۰ نظر ۰۵ دی ۹۷ ، ۰۷:۲۷
سین الف

سال ها گذشته از روز که نخستین سوال های حقیقت جویانه را در 11 سالگی و شاید قبل از آن از خودم و از اطرافیانم می پرسیدم. در دفترچه ای که همان روز ها سوال هایی که از دیگران پرسیدم و پاسخ قانع کننده ای از کسی نگرفته ام. "آیا حیوانات هم روح دارند؟ آیا آن ها هم به بهشت و جهنم می روند؟ تفاوت انسان و حیوان چیست و آیا میمون های باهوش انسانِ کودن حساب می شوند یا خیر؟ و ..."
همان روز هایی که در تفاوت میان مسیر های حقیقت شروع به خواندن رساله عملیه مراجع تقلید کردم و تفاوت های آن ها را بررسی کردم. به دنبال رد پای حقیقت مسیحیت و یهودیت را نیز گشتم و در نهایت و پس از چندین سال سخت مجذوب نور خاتمیت و کمال اسلام شدم . با ذره بینی در دست در میان 73 فرقه اسلام به دنبال فرقه ی ناجیه می گشتم که باز ابدا آسان نبود و روز های پر از استرس و سختی را برایم رقم زد. از ابتدا تاریخ اسلام را شروع به خواندن کردم در مسیر حقیقت در عراق و عربستان و ترکیه و سوریه و مشهد و قم با علمای مختلفی صحبت کردم. سال ها بود که رد پای حقیقت را همه جا می دیدم و هیچ جا نمی دیدم. به نسبیت گرایی رسیده بود. جمله معروفم که "حقیقتی هست اما در این شوربای جهانی به این آسانی نمی توان آن را یافت." بر پیشانی اندیشه ام نصب کرده بودم.  پلورالیسم دینی را تجربه می کردم. همه راست می گویند و هیچ کس همه ی راست را نمی گوید.
گاهی به یک راهنما نیاز داری که از این تناقض بیرون بیایی...
و اینجاستکه چنان شد که پیرمان گفت:
شهیدان نقاط مشعشع در این صفحه ی درخشان اند که مانند ستاره ی راهنما، راه را به همه نشان می دهند. رحمت و صلوات خدا بر آنان باد.
سیّدعلی خامنه ای
۶/مهر ماه/۱۳۸۵
ابراهیم ها و تورجی زاده ها و امین ها مرا به مسیری بردند که هم منطق داشت هم شهود. حقیقت محض جلوه ها می کرد.
سرزمین حقیقت چه سرزمین زیبایی است...
با خود می پرسیدم آیا راهی که آمدم تا به این نقطه برسم پر از تغییرات یک آدم دمدمی مزاج بود یا مسیری برای تکامل یک سالک حقیقت...
هرچه باشد باید گفت که اکنون در وادی شیرینی هستم. الحمد لله لهذا جایی که امروز در آن هستم ارزش همه سختی ها و حیرانی ها را داشت. مدیون خدایمبرای جایی که در آن ایستاده ام. برای هدایایی که دریافت کرده ام برای قلبی که مطمئن شده  الحمد لله

۲ نظر ۰۲ دی ۹۷ ، ۰۷:۴۵
سین الف


طرح جلدش شبیه کتاب سلام بر ابراهیم بود. همین کافی بود تا با تمام علاقه شروع کنم به خواندنش نمی دانستم گروه فرهنگی ابرهیم هادی قصد دارد خوب دلمان را بچزاند. حالا من نه فقط خاطرات چند شهید که گویی خاطرات رفقا ، اساتید، برادران و عزیزان شهیدم را می خوانم.
محمد رضا تورجی مثل خیلی از شهدای دیگر جهادش را سال ها قبل از جبهه و جنگ و از میدان نفس خودشان آغاز کرده بود. برجسته ترین نکته ای که توجهم را جلب کرد اسم کتاب "یازهرا" بود. اسم مبارک حضرت بار ها در کتاب می آید . عشقی که از درون سینه ی محمد رضا می جوشد و همین نام می شود قرارگاه گردانی که بچه هایش در اوج خلوص شجاعانه نشدنی ترین عملیات ها را عملی می کنند.
شاید چند وقت پیش برایم سوال بود چگونه از ذهن ماتریالیستم خلاص شوم. بیماری بدیست که با غرقه شدن در اندیشه ها و فلسفه های مختلف آغاز می شود و با حذف خداوند از همه معادلات زندگی ات اوج می گیرد به خودت که می آیی میبینی همه کار های زندگی ات به روال مادی گرایانه می گذرد. نه اثری از برکت است نه کرامت و نه معجزه و شهود. شاید برای آدمک سکولار درونم اینگونه بودن بسیار هام ایده آل باشد. اما برای منی که این روز ها سعی می کنم جریان امور را به دست بگیرم آزار دهنده بود و بد تر اینکه به آسانی ها هم نمی توان تغییرش داد.
خواندن سری کتاب های گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی آنقدر مفید است که ذهنم اکنون بسیار آماده گشته. بس که با داستان های حوادثی رو برو بوده که در معادلات روزمره نشدنی می نمود اما در عمل با نمره خیلی خوبی هم عملی شده است.
در قسمت هایی از کتاب که در باره عملیات هایی در کوهستان های کردستان سخن گفته می شود. انسان می تواند عمق فجایعی را که در این بلندی ها رخ داده را درک کند این که چه خون های با ارزشی ریخته شده تا ما امروز در استقلال و امنیت زندگی کنیم.
شهید تورجی زاده در آخرین روز هاییی زندگی در یک جمع دوستانه آرزویش را اینگونه از خدا طلب می کند که پروردگارا کار کن که بعد از شهادت نیز بتوانم به مردم کمک کنم و یاری رسان آن ها باشم. امروزه مقبره او در اصفهان ملجا خیر کثیری از جوانان نسل های بعدی است که برای مشکلات مختلفشان بخصوص مسائل ازدواج این شهید را واسطه فیض قرار می دهند و حاجات خود را از خداوند دریافت می دارند.

۰ نظر ۲۹ آذر ۹۷ ، ۱۶:۴۵
سین الف

سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ ﴿۱۰۹﴾کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿۱۱۰﴾إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَاالْمُؤْمِنِینَ ﴿۱۱۱﴾

از مقام معظم رهبری در نقد ایین کتاب چنین عبارتی نقل شده  که زندگی انسان ها به دو قسمت قبل و بعد از خواندن این کتاب تقسیم می شود.

به جهت شناخت و معرفتی که در انسان پدید می آید تفسیر قشنگی است. ابراهیم واقعا انسان بزرگی بود یک عظمت دست یافتنی قشنگ.  ما در طول تاریخ فراوان از این انسان ها داریم اما حسی که در ابراهیم هست حس درونی یک بچه محله ی باحال،  با آن والیبال یک به چند معروفش، با آن مداحی های محزونش، هیئت اش، زور خانه اش و ... نمی دانم چرا و چطور می شود که احساس قرابت زیادی با امثال آیت الله بهجت ها با همه احترامی که به شخصیت اعظم اون ها دارم احساس نمی کنم. البته همه آن ها را به عنوان اساتید عرفان و اخلاق می شناسم و نصایحشان را به گوش جان می شنوم اما هیچ گاه به بهجت شدن نمی اندیشم نه من و نه هم نسلی هایم که با آن ها در ارتباطم. اما برنامه اخلاقی و عرفانی ابراهیم هادی یک برنامه اخلاق کاربردی در زندگی روزمره است.
داستان های کتاب سلام بر ابراهیم به شیوایی هر چه تمام لحظات زندگی پر برکت این شهید بزرگوار را به تصویر کشده شهیدی که خوبی هایش مکررا باعث می شود به درون خود بنگری و کاستی های خودت را ببینی و ثمره رفاقت با همچنی شهیدی می شود شهید حججی.
گونه ی نگارشی کتاب جذاب است و در ویرایش چاپ پنجاه دومی که بصورت تک جلدی مطالعه نمودم بسیار مورد قبول و تحسینم واقع شد.
سلام بر ابراهیم با افتخار بهترین کتابی است که تا کنون خوانده ام. البته کتاب های دیگری هم که از مجموعه شهید ابراهیم هادی منتشر شده همین قدر جذاب است. در کتاب خاطرات شهید تورجی زاده به نام یازهرا هم که همزمان با این کتاب می خواندم  آن نوری که در این کتاب موج می زد را احساس می کردم. ابراهیم هادی اما گویا اشرافیت دارد بر روح آدمی
مثلش مثل حضرت عباس است میان شهدا 
هیچ یادداشتی از این کتاب نمی تواند آن را آنطور که باید توصیفش کند در وصف ابراهیم هادی همین بس که جریانی به راه انداخته که گروهی به نام او امروزه ده ها کتاب بی نظیر دیگر را نیز چاپ کرده در آینده بیشتر راجب این کتاب ها خواهم نوشت این کتاب را حتما و در اولین فرصت مطالعه کنید.

۰ نظر ۲۷ آذر ۹۷ ، ۰۰:۱۷
سین الف

لینک خبرگزاری پانا:

http://www.pana.ir/news/85298

لینک خبرگزاری ایسنا:

http://orumiyeh.isna.ir/Default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=21452

لینک های خبر گزاری پلیس:

o     نمونه گزارش تصویری تشییع جنازه شهید عبدالملکی در بانه: http://news.police.ir/News/photoNews.do?Id=286614

o     نمونه خبر کار شده موجود در آرشیو سایت خبرگزاری پلیس:

http://news.police.ir/News/fullStory.do?Id=283404

http://news.police.ir/News/fullStory.do?Id=286644


۰ نظر ۱۱ دی ۹۶ ، ۰۱:۳۲
سعید اصلانی